ارز، ارز، باز هم ارز
یعنی این ماجرای ارز تمامی ندارد. بانک مرکزی اصرار دارد که الا و بلا قیمت ارز 1226 تومان است. چند ماه است صرافی ها همگی سینه پهلو کرده اند خوابیده اند خانه شان و سرِکار نمی روند. آزار که ندارند بروند ارز را بفروشند به ملت به ثمن بخس. امروز بانک مرکزی حوصله اش سر رفت و گفت ولم کنید بابا، بروید هر قیمتی خواستید بفروشید این پول استکباری را. بانکی ها هم به هر بهانه ای شده از فروش ارز طفره می روند تا بلکه فرجی حاصل شود. تولید کننده ها هم که دنبال ارز به قیمت رسمی هستند، هی سرشان می خورد به سنگ. یعنی به عبارتی خود بانک مرکزی هم می گوید زرشک، هیچکس ارزش را نمی فروشد به قیمتی که من گفتم، من چرا بفروشم.
فقط در این میانه دو گروه دارند ارزشان را می گیرند به قیمت دولتی. یکی مسافران سفرهای خارجی اند که شامل پسرخاله ها و دختر عموها و حاج آقا و قدسی خانم و امثالهم هستند که مشمول "ترک عادت موجب مرض است" می شوند و سفرهای خارجی شان از اوجب واجبات است و البته این مقدار اعتبار دارند که بانک مرکزی جرأت نکند ارز مسافرتی شان را قطع کند. و البته دراین میان مدیران برخی آژانسهای مسافرتی هم به نان و نوایی می رسند. نوش جانشان. رانت است و گیر کسی می آید که زرنگتر است.
و گروه دوم وارد کنندگان موز هستند که شخصاً دارم ارادتی عمیق بهشان احساس می کنم به حکم توانایی شگرفشان در اقناع مسئولان به اینکه مردم اگر موز نخورند مملکت کن فیکون می شود و لذا باید ارز اختصاص داده شود به موز تا به قیمت 1550 تومان فروخته شود، و اصلاً به روی مبارک نیاورند که همین یک ماه پیش بود که قسم حضرت عباس می خوردند که اگر ارز دولتی بهشان بدهند اجازه نمی دهند قیمت موز یک قران بالاتر از 1400 تومان برود.
خلاصه این ماجرای ارز تمامی ندارد و من در عجبم که چرا زعمای قوم اینقدر نرخ ارز را قر و قمبیلش می دهند ولش کنید به حال خودش حالش خوب می شود به جان شریفتان. [حاشیه: این هم ادای احترامی به مرحوم هاینریش بل با ماجرای آن بانوی "ساکت" بی نظیرش که با نیما خواندیمش و سر استفادۀ بی نظیر کلمۀ "قر و قمبیل" لذتی بردیم ناب و تکرار نشدنی. روی دلم مانده بود چطوری می شود این کلمۀ غیر محترمانه را در این وبلاگ کمابیش محترم آورد. قربانت بروم نرخ ارز که دم عیدی این امکان را فراهم کردی.]