رانتها در اقتصاد ایران
اسدالله عسکر اولادی در مصاحبه ای از فعالیتهای اقتصادی اش گفته است. خواندنی است. می گوید با تجارت میلیاردر شده است و از اینکه این را ابراز کند ابایی ندارد. اصولاً باید هم همینطور باشد. کسی که در پانزده سالگی می تواند کشف کند که نانوای محله نیاز به کنجد دارد و حاضر است بابت دریافت آن در محل کارش پول بدهد، البته باید میلیاردر باشد.
معمولاً افراد وقتی از خودشان صحبت می کنند، برخی نکات را برجسته می کنند و از برخی می گذرند. دلیلی هم وجود ندارد که آدم انگشت بگذارد روی همۀ این موارد. ولی یک جملۀ کوچک در این مصاحبه بود که به هیچ وجه نمی توانم بپذیرمش. دلیل انگشت گذاری روی این نکته هم ربطش با فعالیت اقتصادی در ایران است. آن جمله این است: "در هیچ رانت دولتی مشارکت نکرده ام."
حتی افرادی مثل من که شخصاً در ایران فعالیت اقتصادی نکرده اند می دانند که فعالیت اقتصادی در ایران اگر بخواهد از حدی بزرگتر شود، بدون ارتباط با افرادی در حاکمیت غیر ممکن است. این امر الزاماً به معنای فعالیت غیر قانونی نیست (هر چند غالباً چنین است) بلکه به این معنا است که شما نمی توانی به راحتی به یک اداره مراجعه کنی و انتظار داشته باشی کارت راه بیافتد. در بسیاری از مواقع حتی ساده ترین مراحل انجام یک فعالیت اقتصادی هم نیازمند تلفن و توصیه از سوی "افراد مهم" است. از این رو است که افرادی که در صدد فعالیت اقتصادی در ایران هستند لازم می دانند که از جایی به بعد دست به گسترش روابط با "افراد مهم" بزنند. [حاشیه: محسن رنانی که کارش را با مطالعۀ هزینۀ مبادله در کتاب بازار یا نابازار جدی شروع کرد به جای مهملاتی که اخیراً می گوید (عذر می خواهم اگر این کلمۀ غیر اقتصادی را به کار بردم، ولی واقعاً کلمۀ دیگری پیدا نکردم که گویای مطلب باشد) اگر مطالعه می کرد که برای یک فعالیت اقتصادی در ایران چه مراحلی باید طی شود و چه بخشی از آن زاید است و می تواند حذف شود، خدمتی بزرگ می کرد به اقتصاد ایران. نمونۀ این مطالعه برای برخی کشورها انجام شده است.]
این مشاهدۀ ساده می تواند جوابی باشد به سؤالی که چند وقت پیش یکی از مسئولان پرسیده بود: "مگر نمایندۀ مجلس چقدر حقوق می گیرد که افراد حاضرند برایش میلیونها و میلیاردها خرج کنند؟" این حقوق نماینده نیست که اهمیت دارد. آنچه مهم است تلفنهایی است که این نماینده می تواند بکند و تذکرهایی است که می تواند به ادارات و سازمانها بکند فقط برای اینکه آنچه قانون است و به طور طبیعی باید اجرا شود، در عمل پیاده شود. این میلیونها و میلیاردها هم از طرف افرادی پرداخت می شود که نیازمند آن تلفن و تذکر هستند.
آقای عسگراولادی البته نیازمند توصیه و تلفن نمایندۀ مجلس نیستند که اسم ایشان و برادرشان به اندازۀ تمامی نمایندگان مجلس برو دارد. خودشان هم اگر مایلند انکار کنند که رانت این روابط را می خورند، کافی است نگاهی بیاندازند به پروندۀ اخیر "اختلاس" در ایران. اگر این رانت نبود ایشان سالها بود که سرنوشت مشابهی داشتند. حداقل دلیل آن هم این است که بازرگانی خارجی، یعنی کل فعالیت اقتصادی ایشان، طبق قانون اساسی در انحصار دولت بوده است.
منظور از این نوشته این نیست که بروند یقۀ فعالان اقتصادی در ایران را بگیرند که چرا "اختلاس" کردی. آنچه طبق قانون اختلاس محسوب می شود بخش لا ینفک اقتصاد ایران است. و البته رفع این مشکل است که راه حل است، نه دار و درفش برداشتن برای به صلابه کشیدن فعالان اقتصادی.