آی - آر - پی - دی آنلاین

پایگاه مجازی مؤسسۀ عالی پژوهش در برنامه ریزی و توسعه

آی - آر - پی - دی آنلاین

پایگاه مجازی مؤسسۀ عالی پژوهش در برنامه ریزی و توسعه

آی - آر - پی - دی آنلاین

آی-آر-پی-دی آنلاین وبلاگی است برای ارائۀ مباحث اقتصادی، با تمرکز بر اقتصاد ایران.
این وبلاگ را من، حسین عباسی، فارغ التحصیل دورۀ دوم مؤسسۀ عالی پژوهش در برنامه ریزی و توسعه (IRPD) و عضو هیأت علمی آن در سالهای 1377 تا 1381 تاسیس کرده ام برای زنده نگاه داشتن نام آن مؤسسه.
این وبلاگ مشابه وبلاگ من به آدرس irpdonline.com است و برای خوانندگان در ایران طراحی شده است.
برای تماس با من به آدرس irpdonline-at-gmail-dot-com ایمیل بفرستید.

بایگانی

توزیع Benford و آرا- پویان مشایخ

دوشنبه, ۱ تیر ۱۳۸۸، ۱۱:۵۶ ق.ظ
[پیش نوشت: پویان لطف کرد و بهم خبر داد که یه مطلب توی وبلاگش نوشته که می تونم بذارمش اینجا. پویان از فارغ التحصیلان دورۀ سوم مؤسسه است و دکترای اقتصاد رو از دانشگاه کالیفورنیای جنوبی گرفته. پویان در دفاع از اصول اقتصاد تعارف نداره. این رو اونایی که می شناسنش، یعنی تقریباً همه، می دونن. عنوان وبلاگش هم اینو داد می زنه. مخالفین اقتصاد رقابتی تو ایران خاطراتی به یاد ماندنی از مباحثۀ "علمی و عملی" با پویان دارن! خوبی پویان اینه که این صراحت حرفهاش رو با دقت علمی بالا ترکیب می کنه. نوشته هاش همیشه خواندنیه و گپ زدن باهاش همیشه لذت بخش. مطلب زیر رو من از وبلاگش کپی کردم، و با چند مورد ویرایش گذاشتم اینجا. دست مریزاد پویان]
در مورد قضیه Benford شاید بهترین جایی که آنرا توضیح داده اینجا باشه . خلاصه داستان اینه که رقم دوم از سمت چپ دارای توزیع Benford است. به زبان ساده، این توزیع میگه که احتمال مشاهدۀ عدد صفر در رقم دوم ازدست چپ بیشترینه و بعد رقم یک و دو و … نُه. این توزیع رو یه فیزیکدانی به همین نام Benford کشف کرده و دیده خیلی پدیده ها از این توزیع تبعیت می کنند. شاید فکر کنید احتمال این رقمها باید با هم برابر باشه، ولی این فیزیکدان که هفتاد سال پیش ماشین حساب نبود و مجبور بود از جداول لگاریتمی استفاده کنه دیده بود که صفحاتی که با عدد یک شروع میشن بیشتر کهنه شدن تا ارقامی مثل هشت و نه. در مورد انتخابات اخیر ایران هم سه مقاله پیدا کردم که از این توزیع برای چک کردن آرا استفاده کردن :
1) اولین نوشته مربوط به آقای رسول رستگاری است که در اینجا چاپ شده و خیلی هم ساده این توزیع را توضیح داده. برای اینکه ببینید که توزیع آماری داده ها شبیه Benford است یا خیر از یک آماره استفاده کرده اند که آنرا هم در مقاله خود توضیح داده اند. ولی نتیجه گیری ایشان بسبب یک اشتباه محاسباتی ساده غلط از آب در آمده. ایشان نتیجه گیری کرده اند که آرای هیچکدام از کاندیداها از توزیع Benford  تبعیت نمی کند. من خودم این آماره ها را حساب کردم و جوابهام فرق داشت و نشون نمی داد که داده ها از Benford تبعیت نمی کنند. ایشان در رقم مورد انتظار عددِ دو اشتباه محاسباتی کرده اند. ولی باید توجه داشت که آمار استفاده شده به تفکیک  366 شهرستان بوده و در مقالات این رشته دیده شده که آرا جمع شده همواره دارای توزیع Benford هستند.
2) مقاله دیگری دیدم از یک محقق فرانسوی که گویا فیزیکدان هم هست که اینجا می تونید ببینید. ایشان از اولین رقم دست چپ برای همخوانی با توزیع Benford استفاده کرده  و در نهایت نتیجه گیری کرده است که آمارها با توزیع مورد نظر جور در نمیاد. من چون خودم به آرا به تفکیک شهری دسترسی داشتم تونستم محاسباتش را انجام بدم. اشکال این مقاله این است که از رقم اول استفاده کرده که معتبر نیست. در مورد آرا باید از رقم دوم استفاده کرد و در ادبیات این موضوع دیده شده که توزیع رقم اول انتخاب درستی برای توزیع Benford نمیباشد.
3) مقاله ای هم منتشر شده از یک استاد آمار در دانشگاه میشیگان که می تونید مقاله اش را اینجا ببینید. این آقا از آمار به تفکیک شهرستان استفاده کرده و دیده که نمی شه فرض توزیع Benford  را رد کنه ولی با دسترسی به آمار صندوقها (فکر کنم شانزده استان) این توزیع را چک کرده. دیده این آزمون برای آرای موسوی رد نمیشه (یعنی توزیعش میشه گفت Benford است) ولی آرا کروبی و رضایی و احمدی نژاد دارای توزیع Benford نیست ودر نهایت میگه یا تقلب شده یا مردم بطور استراتژیک به این دو نفر رای ندادن (استراتژیکش را من نفهمیدم یعنی چی).
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۸۸ ، ۱۱:۵۶
حسین عباسی

مشکل استنتاج آماری- مازیار میر حسینی

جمعه, ۲۹ خرداد ۱۳۸۸، ۰۳:۵۵ ق.ظ
[پیش نویس: ما یادمان رفت مازیار را معرفی کنیم. فرض صفرمان این بود که کیه که مازیار رو نشناسه. ولی حالللا... . مازیار از بچه های دورۀ دوم مؤسسه است. از دانشگاه ایلینویز فارغ التحصیل شد و الآن استاد اقتصاد در دانشگاه ایلینویز شمالی است. مازیار ابعادی از مسائل رو می بینه که به عقل جن هم نمیرسه. اگه سوالی داشتین، ازش بپرسین. اگه حوصله داشت روش فکر کنه و بهتون جواب بده، مطمئن باشین که یکی از بهترین جوابها رو گرفتین. یکی از نخبگان اقتصاد ریاضی دنیا به نام شیفر به او لقب My Distinguished TA داد. اونایی که محضر شیفر رو درک کردن می دونن این یعنی چی. البته مازیار خیلی تحویلش نگرفت. فکر کنم حوصله نداشت! خلاصه مازیار لطف کرده و قراره مرتب اینجا بنویسه]

وقایع تاسف بار اخیر در ایران، این سؤال را مطرح می کند که ریشۀ عدم تفاهم گروههای مخالف چیست و چگونه می توان مکانیزمی طراحی کرد که از این هزینۀ هنگفتی که جامعه می پردازد، بکاهد؟ حتی اگر فرض کنیم که یکی از دو طرف متخاصم در صحنۀ کنونی اختلافات محق است، و حداقل رهبران دو طرف از این امر آگاهند، سؤال اساسی این است که چگونه است که این دو گروه نمی توانند به نوعی تفاهم دست یابند؟

به نظر من، ریشۀ این عدم توانایی در رسیدن به توافق را باید در مشکل استنتاج آماری (با خطای اعداد و ارقام اشتباه نشود) جستجو کرد. در یک استنتاج آماری، یک گزینه به نام "فرضِ صفر" در مقابل گزینۀ دیگر به نام "فرض آلترناتیو" آزمون می شود. مثلاً در دادگاهها، بیگناه بودنِ متهم، فرضِ صفر است. متهم نیازی به اثبات بیگناهی خود ندارد، بلکه گناهکار بودن او باید اثبات شود.  برای اثبات گناهکار بودن متهم، دادستان باید شواهد کافی در رد فرض صفر ارائه کند. در غیر این صورت، متهم تبرئه می شود.

از نظر طرفداران آقای احمدی نژاد، فرضِ صفر در منازعات اخیر، "داشتن اکثریت آراء توسط ایشان" است. بر همین مبنا، آنها از طرف مقابل خواسته اند تا با ارائۀ دلیل و مدرک این فرض را رد کنند. اگر طرف مقابل در انجام این امر موفق نشود، خود به خود فرض صفر حاکم خواهد شد. مشکل اینجاست که رد این فرض در شرایط کنونی بسیار مشکل است.

از یک طرف، اختلاف آرای اعلام شده بین دو کاندیدای اول و دوم آنقدر بالا است که رد آن توسط اعداد و ارقام بسیار مشکل است. از طرف دیگر، به دلیل آنکه انتخابات توسط یکی از طرفین منازعه برگزار شده است، و رقیب بی طرفی او و ناظر انتخابات را رد می کند، رقیب نمی تواند به اطلاعات لازم برای ابطال فرض صفر دسترسی داشته باشد.

طرفداران آقای احمدی نژاد مدعی "درست بودن" نتیجۀ اعلام شده هستند. در حالیکه استنتاج درست این است که "اطلاعات کافی برای رد ادعای فوق" ارائه نشده است. به این ترتیب اگر اطلاعات بیشتری ارائه شود، این فرض بالقوه می تواند رد شود.

اما طرفداران کاندیداهای اصلاح طلب دارای فرض صفر دیگری هستند: آقای احمدی نژاد دارای اکثریت آرا نیست. دولت باید برای رد این فرض اطلاعات کافی ارائه دهد و تاکنون این کار را نکرده است. آنها ادعا می کنند که به دلیل نبود دسترسی کامل نمایندگان آنها به نتایج خرد انتخابات و در شرایط کنترل کامل دولت و طرفداران آن بر فرایند انتخابات، اطلاعات ارائه شده نمی تواند فرض صفر فوق را رد کند. بر همین مبنا آنها نتیجه می گیرند که آقای احمدی نژاد برندۀ انتخابات نیست. البته در این حالت هم استنتاج درست این است که "اطلاعات کافی برای رد ادعای فوق" ارائه نشده است و اگر اطلاعات بیشتری ارائه شود، این فرض ممکن است رد شود.

بسته با این که شما با کدامیک از این دو فرض صفر شروع کرده باشید، متعلق به یکی از این دو گروه هستید. بین این دو گروه راه تفاهمی وجود ندارد. تنها راهی که می تواند به برون رفت از بحران کمک کند، پیشنهاد آقای موسوی در ابطال انتخابات و برگزاری انتخابات مجدد است. این انتخابات -برای اینکه مشکل حاضر دوباره ایجاد نشود- باید با نظارت ناظری برقرار شود که هر دو رقیب بر بی طرفیش توافق داشته باشند. اگر طرفین نتوانند به این راه حل برسند، راه پر هزینه، یعنی خشونت، خود را بر جامعه تحمیل خواهد کرد.

در پست بعدی به بحث ایجاد نهادهای نظارتی مستقل جهت ممانعت از ایجاد چنین مشکلاتی خواهم پرداخت.

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۸۸ ، ۰۳:۵۵
حسین عباسی

جوانب تغییرات بزرگ- رضا ماهانی

چهارشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۸۸، ۰۱:۳۵ ق.ظ
[پیش نویس: رضا ماهانی از فارغ التحصیلان دورۀ اول مؤسسه و در نتیجه از پیش کسوتان دوستان مؤسسه است. رضا مرجع علمی بسیاری از ما بوده و هست. هر وقت سؤالی داشتیم می رفتیم سراغ رضا. معمولاً بیشتر از نصف توضیحات رضا فراتر از سواد ما بود و در نتیجه بیشتر گیج می شدیم. بعداً که مطلب را یه جوری می فهمیدیم تازه متوجه می شدیم که رضا چی گفته بود! در بیشتر خاطرات بر و بچه های قدیمی مؤسسه، رضا حضوری شیرین و فراموش نشدنی دارد. رضا از دانشگاه ایلینویز فارغ التحصیل شد و الان استاد رشتۀ فاینانس در دانشگاه ایالتی جورجیا است.  عنوان این مطلب ترجمۀ Aspects of Large Changes است. آقا رضا خوش آمدی]

در حالیکه من این سطور را می نویسم، فضای سیاسی ایران به شدت ملتهب است. به نظر می رسد که بخش غیر قابل اغماضی از فعالان سیاسی (حرفه ای و یا غیر حرفه ای) در داخل و بویژه در خارج از کشور تبلیغ کنندۀ تغییرات بنیادین در نظام سیاسی حاکم بر ایران هستند. برخی از این افراد یا گروهها، به عنوان مثال برخی از محافظه کاران سیاسی در آمریکا، اهداف مشخصی را در تبلیغ تغییرات بنیادین دنبال می کنند. روی این سخن با گروهی دیگر از افراد است که عمدتاً تغییرات بنیادین را لازمۀ پیشرفت سیاسی- اجتماعی در ایران می دانند. در اینجا من به طور خلاصه سه جنبه از تغییرات بزرگ در مقایسه با تغییرات تدریجی (Marginal Changes) را مطرح می کنم.

1- میزان عدم اطمینان معمولاً متناسب با اندازۀ تغییرات است. تغییرات بزرگ همراه با درجۀ بالایی از عدم اطمینان خواهند بود و در نتیجه ریسک بالایی به سیستم سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی تحمیل می کنند. جالب آنکه مشاهدات شخصی من حاکی از آن است که مدافعان تغییرات بنیادین در سیستم سیاسی کنونی عمدتاً به انقلاب سال 1357 به عنوان یک اشتباه تاریخی و یک فرصت از دست رفته نگاه می کنند و متوجه این نکته نیستند که این  ماهیت تغییرات بنیادین است که ریسک نتیجۀ حاصله را زیاد می کند و نه بدطینتی افراد درگیر در فرایند.

2- تغییرات بنیادین در نظامهای سیاسی معمولاً همراه با حذف بخشی از نیروهای اجتماعی-سیاسی همراه هستند. چنین حذفی در دراز مدت منجر به ایجاد سیکلهای معیوبی می شود که در آنها تغییرات بزرگ و عدم اطمینان سیاسی-اجتماعی دوباره سازی و تقویت خواهد شد.

3- در عین حال، بررسی بهینه سازی افراد این نکته را روشن می کند که افزایش "هزینه های ثابت" تغییرات باعث خواهد شد که افراد به صورت عقلایی گزینۀ "انتظار و تغییرات بزرگ" را بر گزینۀ "تغییرات تدریجی" ترجیح دهند. به صورت شهودی، وقتی هزینۀ ثابت تغییر بالا است، فرد انگیزۀ کافی برای انجام تغییرات کوچک و متوالی را ندارد و منتظر آن خواهد شد که میزان نفع انتظاری از تغییر آنقدر بزرگ شود که پرداخت هزینۀ ثابت بالا را توجیه کند.

در نتیجه، به نظر می رسد که کاهش هزینه های ثابت تغییرات سیاسی و اجتماعی منجر به بهبود وضع عمومی گردد. این نکته راه را برای سیاستگذاری هم باز می کند. دولت می تواند با کاهش هزینه های ثابت تغییرات، افراد را به سوی تغییرات تدریجی و کوچک سوق دهد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۸۸ ، ۰۱:۳۵
حسین عباسی

!At least "we" tried

دوشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۸۸، ۱۱:۴۶ ب.ظ

ما آزمودیم..............[حاشیه: و کلی حال فرمودیم]
باز هم می آزماییم................. [حاشیه: و باز هم کلی حال خواهیم فرمود]
و باز....... و باز....... و باز...... [حاشیه: مالیات که نمی دهیم!]
پس نوشت: تجربه انتخابات اخیر نشان داد که "رای" قدرت دارد. تنها راهی که شهروندان حاکمان را وادار به تمکین کنند، هزینه دار کردن تصمیمات فردی برای آنها است. کم هزینه ترین راه برای این رسیدن به این هدف حرکتهای مدنی مثل رای دادن است. رای ندادن بر مبنای این استدلال که حاکمان این رای را نشانۀ حمایت ما از خودشان تعبیر می کنند، راه ما را به سوی کنترل رفتار حاکمان هموار نخواهد کرد. حاکمان، هیچگاه و در هیچ جامعه ای، به آسانی تن به خواست شهروندان نداده اند. این شهروندان بوده اند که آنها را وادار به تمکین کرده اند. گاه با هزینۀ بالا (انقلاب) و گاه با هزینۀ پایین (رای دادن). شخصاً حتی اگر قبل از انتخابات یقین داشتم که محمود احمدی نژاد، مستقل از آرای صندوقها، به عنوان پیروز انتخابات معرفی خواهد شد، باز هم رای می دادم. با این کار، تغییر نتیجه را برای او هزینه دار می کردم، بدون اینکه خود هزینۀ بالایی بپردازم. این راه، تنها راه وارد کردن مدنیت در عرصۀ سیاسی است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۸۸ ، ۲۳:۴۶
حسین عباسی

در ردّ رأی استراتژیک- علی حیدری خسرو

جمعه, ۲۲ خرداد ۱۳۸۸، ۰۱:۲۰ ق.ظ

1- در امریکا دموکراتها به صورت معمول، حزب اقلیتها هستند عمده رای خود را از سیاهپوستان، اقلیتهای مذهبی و بی دینها، زنان پیشرو (مانند زنان فعال در بازار کار) و تحصیلکرده ها کسب می کنند. اگر بتوانند این گروهها را تهییج به رای دادن کنند و اندکی از رای طبقه متوسط سفیدپوست را کسب کنند برنده انتخابات می شوند. در ایران افراد بسیاری هستند که در حاشیه ها زندگی می کنند: لرها و کردها و سنیها و دراویش و مناطق دور افتاده و تحریمیها و ضد رژیمها. رای این افراد معمولاً در محاسبات وارد نمی شود .

2- در انتخابات قبل همه فکر می کردیم آقای کروبی از آرای سفید هم کمتر رای می آورد. در حالیکه ایشان در حد آقای احمدی نژاد و آقای هاشمی رای داشت (به گمانم در حد 6 میلیون). غالب رای ایشان از سوی همین گروههای حاشیه تامین شده بود. رای استراتژیک که بر مبنای برآورد رای صورت می گیرد ممکن است خطای زیاد داشته باشد. چرا به کسی که می خواهیم رای نمی دهیم تا مشکل "تخمین" وجود نداشته باشد؟
3- هر کسی که بالای 30 درصد آرا (بالای 13 میلیون) رای بیاورد، حتما یکی از دو نفر برتر خواهد بود. من قصد ندارم تخمین بزنم چون واقعا دیدی از رای دهنده ایرانی ندارم اما با فرض 6 میلیون رای ثابت در بین اقلیتها (که این دوره مشارکتشان بیشتر هم خواهد بود) وی تنها به رای 5 یا 6 میلیون از طبقه متوسط دارد تا جزء دو نفر برتر باشد. استدلال "رای دهی استراتژیک" معتبر نخواهد بود چرا که طبقۀ متوسط شهرهای بزرگ و متوسط می توانند 6 میلیون رای برای کروبی فراهم کنند.
4- فرد پیروز در انتخابات ایران بر مبنای اکثریت مطلق تعیین می شود. اگر کسی نتواند بالای 50 درصد رای بیاورد کار به مرحله دوم می کشد (مانند دور قبل). بنابراین کافی است در مرحله اول آقای احمدی نژاد رای نیاورد تا زمینه برای تغییر رئیس جمهور فراهم شود. این تحلیل که با گذشت زمان مردم دلسرد شده و در دور دوم میزان مشارکت کمتر خواهد شد هم معتبر نیست، چرا که  این موج ضد آقای احمدی نژاد با گذشت زمان رای بیشتری ازایشان کسر میکند تا اینکه اضافه کند. بنابراین کشیده شدن انتخابات به دور دوم نافی قصد تغییر رئیس جمهور نیست.
5- حتا در صورت کشیدن به مرحله دوم، سوال من این است که احتمال ائتلاف اقلیتهای قومی-مذهبی، تحریمیها، آرای خاموش، تحصیلکرده ها و ناراضیان از وضع موجود حول آقای موسوی بیشتر است یا حول آقای کروبی؟  در انتخابات قبل آقای هاشمی به آقای احمدی نژاد باخت چون با سابقۀ 8 سال ریاست جمهوری مخالفینی ثابت بین آحاد مردم داشت که حاضر بودند به هر کس رای بدهند به جز آقای هاشمی و عده ای از رأیهای تحریمیها و آرای خاموش ریزش کرد. از این جهت آقای کروبی اگر کاندید بهتری نباشد بدتر نیست.
6- در تمام دنیا، انتخابات با اکثریت مطلق به انتخابات دو دوره ای معروف است (به عنوان نمونه نگاه کنید به انتخابات فرانسه). جمله معروفی است که برتری این سیستم به سیستم رای دهی با اکثریت نسبی (فرد دارای بیشترین درصد آرا انتخاب می شود مستقل از درصد آرا) این است که در انتخابات با اکثریت مطلق (مانند کشور ما)، مرحله اول، مرحله "آشکار سازی ترجیحات و مطالبات" است و مرحله دوم، مرحله ائتلافات بزرگ و سهم خواهی و رای دهی بر ضد گزینه "بدتر". رای استراتژیک این امکان را از جامعه می گیرد که  "ترجیحات و مطالبات" رای دهندگان آشکار شود. ضمن اینکه با اینکار احتمال فرستادن آقای کروبی و تیمش ( که به نطر من قویترین تیم موجود است) به دور دوم کاهش می یابد.

7-  چرا با تغییر رای به آقای کروبی باعث نشویم که در مرحله دوم دو کاندید اصلاح طلب داشته باشیم. اگر مشارکت واقعا بالا باشد (که اینگونه به نظر می رسد) احتمال اینکه آقای احمدی نژاد زیر 30 درصد آرا بیاورد کاملا بالاست.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۸۸ ، ۰۱:۲۰
حسین عباسی

رئیس جمهور آینده، لطفاً جواب دهید- حسن دیباج

پنجشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۸۸، ۰۱:۵۱ ق.ظ
[پیش نویس: حسن دیباج از بچه های دورۀ سوم مؤسسه است. او از آلبانی نیویورک دکتراش رو در Public Administration and Policy گرفته. نگاه نقادی داره و به راحتی از مسائل رد نمی شه. چند تا مطلب برای من فرستاده، دستش طلا، که هر وقت یه فرصت خوب گیر بیارم میذارمشون اینجا. سوالهای زیر رو از کاندیداها و طرفداراشون پرسیده. فکر می کنم این سوالها خیلی کمک می کنه که در مورد برنامه های رئیس جمهور آینده نقد منظمی شکل بگیره. هر کس خواست می تونه سوال جدید اضافه کنه. (دو تا سؤال آخر بعلاوۀ عنوان نوشته رو من اضافه کردم) نوشتۀ حسن یه مقدار طولانی بود، من کوتاهش کردم. نسخۀ نهایی رو حسن دیده و تایید کرده. حسن خان ممنون.]

مقدمه:

پیشنیاز هر انتخاب معقول سیاسی مشخص بودن و تعریف گزینه‌های موجود می‌باشد. فقدان احزاب حرفه‌ای با مواضع مشخص و مدون در مورد مهم ترین مسایل کشور سیاست ایران را دچار پیچیدگی کرده است. بعید است فضای سیاسی غیر شفاف موجود بتواند مولد هر گونه تحول جدی در سیاست و اقتصاد ایران باشد .

پرسشهای زیر را من به انگیزه آشنایی با مواضع سیاستمداران در مورد اساسی‌‌ترین موضوعات اقتصادی از جمله مواضع آنها در مورد اندازه دولت و میزان دخالت دولت در اقتصاد تنظیم کرده ام. امیدوارم با فراهم  آمدن پاسخ به این پرسشها زمینه مقایسه شفافیت وسازگاری مواضع انتخاباتی نامزدهای انتخاباتی وهواداران آنها فراهم شود .

بخش اول : اولویت های کلی

1- اولویت اول شما کدامیک از موارد ذیل می‌باشد؟

  • پایین آوردن نرخ بیکاری
  • کاهش نرخ تورم
  • تغییر و تحول سیاست خارجی
  • افزایش توان نظامی کشور
  • استحصال تکنولوژیهای خاص
  • اقدامات فرهنگی و ایدئولوژیکی، فعالیتهای تبلیغی و ارشادی

2- از نظر شما مهمترین شاخص "توسعه" یا "توانایی ملی " چیست ؟

3- رابطه سیاست خارجی و اقتصاد چیست؟

بخش دوم : دخالت حکومت در اقتصاد

4- مهم ترین وجه یک انتخاب سیاسی، مشخص کردن میزان دخالت حکومت در اقتصاد است. رای دهندگان دارای سلایق متفاوتی در این زمینه هستند و مایلند بدانند وضع آرمانی شما در کجای طیف چپ ـ راست قرار دارد. هم اکنون حدود 70% از تولید ناخالص داخلی توسط بخش عمومی کنترل می شود. این رقم در انتهای دوره ریاست جمهوری شما چه خواهد بود؟

5- برای کاهش نرخ بیکاران کدامیک از روش‌های زیر بیشتر  مطلوب شماست؟

  • آزاد سازی اقتصادی، اعتماد به بخش خصوصی برای ایجاد شغل
  • برنامه های دولتی نظیر وام‌ها و تسهیلات و پروژه‌های دولتی

6- نقش بخش خصوصی در اقتصاد و رابطه میان دولت و بخش خصوصی را چگونه می بینید ؟

7-آیا اعطای اختیارات سیاستگذاری و قانونگذاری های منطقه ای به استانهای کشور موافقید ؟

بخش سوّم: مسایل مالی، کسر بودجه و تورّم

9- سیاست دولت شما در رابطه با کنترل نرخ تورم چیست؟

10- در مورد ترمیم کسر بودجه کشور چه می کنید . آیا مخارج عمومی را کاهش خواهید داد ؟

11-سالانه حدود 12 تا 15 میلیارد دلار (10 تا 15% بودجه کشور) صرف سوبسیدها می‌شود. همزمان با رشد جمعیت، مصرف سرانه و تورّم میزان این سوبسیدها نیز سالانه افزایش پیدا می‌کند. آیا بودجه سوبسیدها در دولت شما تغییری می کند ؟ آیا با حذف سوبسیدها موافق هستید ؟ اگر قصد حذف سوبسیدها را دارید ، آیا حذف تدریجی یا دفعی را انتخاب خواهید کرد ؟ آیا یک جدول زمانی برای حذف سوبسیدها ارایه می کنید؟ آیا برای کاهش مخالفت های سیاسی و حفاظت اقشار کم درآمد جامعه برنامه خاصی نظیر پرداخت نقدی سوبسید را اجرا خواهید کرد ؟ در صورت ادامه سوبسیدها،  هزینه آن را از کجا تامین خواهید کرد ؟

12-به نظر شما نقش دولت در ارائه کالا و خدمات چیست؟

13-بخش مهمی از بودجه کشور در سازمانهایی صرف می شود که تحت نظارت دولت و قوه مجریه قرار ندارند. چه برنامه ای برای این سازمانها دارید؟

14-حساب ذخیره ارزی به منظور پس انداز و تثبیت درآمدهای نفتی ایجاد شد. سیاست شما در مورد این صندوق چیست؟

بخش چهارم: مسایل پولی ، بانکی و ارزی

15-یکی از واقعیات اقتصادی ایران وابسته بودن سیاست پولی (تعیین حجم نقدینگی) به سیاست مالی (تعیین حجم بودجه کشور) می باشد.ارزیابی شما از ارتباط این دو چگونه است؟

16-سیاست دولت شما در مورد نرخ بهره چه خواهد بود؟

17- آیا با اعطای استقلال به بانکهای دولتی کشور (به نحوی که خود بانکها در مورد نحوه اعتباردهی و نرخ بهره تصمیم گیرند) موافقید ؟

18-آیا با خصوصی سازی بانکهای کشور موافقید ؟

19-آیا برنامه ای برای تبدیل نظام ارزی کشور به نظام عرضه و تقاضا دارید ؟

بخش پنجم: خصوصی سازی،آزادی اقتصادی و انحصار

20-آیا با تسریع و گسترش خصوصی سازی موافق هستید ؟

21-آیا یک جدول زمانی و یا یک هدف مالی مشخص برای خصوصی سازی ارایه می کنید؟

22-در مورد انحصارات اقتصادی چه نظری دارید ؟

23-آیا برنامه ای جهت ممنوعیت قانونی انحصارات اقتصادی دارید؟

24- نظر شما راجع به حضور نیروهای نظامی فعالیتهای اقتصادی چیست ؟

25-نظر شما راجع به قانون کار فعلی چیست ؟

26-در مورد  " عدالت اجتماعی " چه نظریه ای مواضع شما را بهتر منعکس می کند ؟

بخش ششم: تجارت خارجی

27- موضع شما در مورد سرمایه گذاریهای خارجی (در بخش های غیر نفتی) چیست ؟

28- سیاست شما در مورد تعرفه بر کالاهای وارداتی چیست؟ آیا این سیاست برای کالاهای مختلف (کشاورزی، صنعتی) متفاوت است؟

29- در مورد پیوستن یا نپیوستن به سازمان تجارت جهانی چه سیاستی را اتخاذ خواهید کرد؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۸۸ ، ۰۱:۵۱
حسین عباسی

همه کمی نفتی بشویم

چهارشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۸۸، ۰۴:۰۰ ق.ظ
این روزا که موضوع انتخابات داغه و همه مشغولن. فردا که تموم شد، کار تازه شروع می شه. طرحهای اقتصادی رو باید زیر و رو کرد تا ببینیم چیزی توشون هست یا نه. طرح آقای نیلی یکی از اوناست که باید روش کار بشه. خسرو تو پست قبلی این کار رو کرده. امیر حسین هم که همینجاست یه نوشتۀ خوب داره به نام طرح ملی کردن نفت کروبی، پیش نیاز اصلاحات در ایران . اگه کسی دیگه خواست روی این طرح چیزی بنویسه استقبال می کنیم. لطفاً دقیق و منظم و کوتاه بنویسین. (شکل و شمایل یک نوشتۀ مطلوب برای این وبلاگ رو گذاشتم اینجا. اینجوری خوندنش و فهمیدنش راحت تره) اگه مطلب بزرگه، به چند تکۀ کوچک بشکنیدش و در چند بخش بفرستین.
در ضمن گوش به زنگ باشین که اگه یه پارلمان اقتصاددانان تشکیل شد، بی خبر نمونین. ایدۀ جالبیه و می ارزه که آدم دنبالش کنه ببینه چی می شه (ممنون از یکی ازدوستان مؤسسه به خاطر معرفی و فرستادن لینک.)
سپاس
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۸۸ ، ۰۴:۰۰
حسین عباسی

راه حلی برای مدیریت درآمد نفت- علی حیدری خسرو

سه شنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۸۸، ۱۱:۴۴ ب.ظ
[پیش نویس: علی حیدری خسرو، از بر و بچه های همین ایلینویز خودمون، بالاخره دست به کار شد و مطلب زیر رو فرستاد. خسرو از اون آدمای باحالیه که می شه نشست باهاش حسابی بحث کرد و حال کرد. حوادث رو خیلی دقیق دنبال می کنه و همیشه چند تا مطلب درست و حسابی برات رو می کنه. آقا خسرو دمت گرم ]

ایران دارای یکی از بزرگترین ذخایر زیرزمینی نفت و گاز است و به همین نسبت برنامه هایی را برای افزایش تدریجی ظرفیت تولید نفت و گاز را دارد. میزان تولید نفت ایران 4 میلیون بشکه در روز است که با قیمت 50 دلاری نفت (قیمت نفت در شرایط رکود جهانی) میتواند درآمدی بالای 70 میلیارد دلار (بیش از 70 هزار میلیارد تومن درآمد ریالی) را برای دولت به همراه داشته باشد. این میزان درآمد برای ادارۀ کلیۀ وظایف دولت اعم از ارائه کالاهای عمومی یا گسترش عدالت اجتماعی کفایت می کند.

این برای اولین بار در تاریخ اقتصادی ایران است که چنین فرصتی (باز تعریف نحوه مدیریت درآمد نفتی) در بین جامعه دانشگاهی و سیاسی ایران پدید آمده است. راه حلهای متعددی برای مدیریت منابع نفتی ارائه شده است. سهامدار کردن مردم به طور مساوی (یا به شکل گزینشی بر اساس استحقاق) از مهمترین آنها است. این راه حل اگر چه به لحاظ ظاهر اقتصادی می تواند به معنای واگذاری درآمد نفت به افراد جامعه باشد - که با فرض رفتار «عقلایی» می توانند بهترین تخصیص منابع را انجام دهند- اما به عقیده من دارای اشکالات چندی است که راه را برای ارائه راه حلهای جایگزین باز می کند.

طرحی که در زیر می آید سعی دارد با ارائه راه حلی سه هدف اصلی را نشانه رود 1) بستری برای ثبات اقتصاد کلان در عرضه ارز و نقدینگی ناشی از آن فراهم آورد 2) کیفیت و کمیت عرضه برخی «کالاهای عمومی» (یا شبه عمومی) که به طور سنتی در ایران جزء وظایف دولت بوده است را افزایش دهد 3) بیشترین تاثیر را در کاهش دخالتهای دولت در حوزه فراهم کردن کالاهایی مانند بهداشت، تامین اجتماعی، آموزش عالی و بیمه فراهم کند.

ایده کلی این است که:

درآمد ریالی ناشی از فروش ارز صادرات نفت در بازار آزاد صرف عرضه کالاهای عمومی همانند امنیت، دولت گردانی وآموزش و پرورش گردد.

با فراهم آوردن پس انداز خصوصی اجباری برای افراد زمینه خارج شدن دولت از حوزه تامین اجتماعی، بیمه درمانی و آموزش عالی پدید آید و ضمن فراهم شدن یک چتر حداقلی برای جامعه، زمینه فعالیت و بالندگی بخش خصوصی در این زمینه ها فراهم گردد.

عرضه کالاهای عمومی سخت افزاری همانند راهها و بنادر و … به شکل تامین از طریق مالیات بر املاک و مستغلات و در حوزه مدیریت منطقه ای (شهری و استانی) تعریف گردد.

و با کاهش مالیاتهای مستقیم بر شرکتها و افراد زمینه رشد بالای اقتصادی فراهم گردد.

لازمۀ اجرای طرح تاسیس صندوق رفاه ملی است. وجود این صندوق برای بازگشت درآمدهای ناشی از خصوصی سازی و آزاد سازی قیمت فراورده های نفتی به مردم ضروری است. توضیح اینکه دو مقوله حیاتی در اقتصاد ایران می تواند به تحرک ملی و افزایش کارایی در بلندمدت کمک شایان توجهی نماید: خصوصی سازی و آزادسازی قیمتهای فراورده های نفتی. حرکت 20 ساله اخیر نشان میدهد که این دو مقوله به دلیل "اقتصاد سیاسی" ایران هیچگاه نتوانسته تحقق پیدا کند. دولتها به جای توجه به اصل موضوع از این دو مقوله تنها برای درآمدزایی استفاده کرده اند و در هنگام کسری بودجه به فکر اجرای آنها افتاده اند که نتیجه آن شده که این دو مقوله به نا حق با گسترش تورم و بیکاری در ذهن مردم ایران گره خورده است. طرح زیر تلاشی است برای تاسیس "صندوق رفاه ملی" و واریز درآمد این دو حرکت به این صندوق تا عواید آن به شکل مستقیم به چرخه اقتصاد و مردم بازگردانده شود. گامهای لازم در این طرح عبارتند از:

1- آزاد سازی تدریجی و کامل قیمت فراورده های نفتی در طول 8 سال و واریز کلیه درامد حاصله به "صندوق رفاه ملی". سالانه قیمت کلیه فراورده های نفتی بین 10 تا 15 درصد به علاوه تورم افزوده خواهد شد
2- زمان بندی برای واگذاری کلیه شرکتهای قابل واگذاری (مشخص شده توسط سازمان خصوصی سازی و برنامه توسعه) از طریق بورس اوراق بهادار و یا مزایده بدون هیچ پیش شرط و یا مزیتی برای هیچ گروهی. واریز کلیه درامد به "صندوق رفاه ملی"
3- هر خانوار در این صندوق، دارای یک حساب شخصی خواهد بود. همچنین صندوق دارای یک حساب عمومی هم خواهد بود. هر درامد واریزی به صندوق به دو بخش تقسیم خواهد شد 70 درصد درآمد به طور مساوی به حساب شخصی افراد در صندوق واریز خواهد شد و 30 درصد مابقی به حساب عمومی صندوق.
4- موارد مصرف این صندوق شامل "پس انداز برای بازنشستگی و تامین اجتماعی"، "پرداخت خدمات درمانی"، "پرداخت آموزش عالی"، "پرداخت در زمان بیکاری" خواهد بود. بدین ترتیب که هر نوع نیاز اضطراری مالی خانوارها درصورت نیاز به درمان، پرداخت شهریه آموزش عالی، و یا بیکاری از حساب شخصی افراد در صندوق پرداخت خواهد شد. در نتیجه در صورت عدم استفاده توسط خانوار به صورت پس انداز بازنشستگی و یا قابل برداشت توسط خانوار در حساب وی باقی خواهد ماند.
5- پرداختهای اضطراری به این صورت خواهد بود که 80 درصد از حساب شخصی افراد خواهد بود و 20 درصد از حساب عمومی صندوق. در صورت نیاز از حساب عمومی به حساب شخصی افراد وام داده خواهد شد. این امر زمانی صورت می پذیرد که برداشت اضطراری افراد بیش از مانده حساب شخصی آنها صورت گیرد.
6- بخشی از هزینه های خاص پزشکی و درمانی که نادر بوده و هزینه های بالا بر خانوار تحمیل خواهند کرد (همانند عملهای جراحی سنگین) تحت عنوان "اتفاقات غیرمترفبه" از طریق حساب عمومی صندوق پرداخت خواهد شد. همین گونه است نیاز افراد در صورت حوادث طبیعی مانند زلزله.

همزمان با این طرح، مدیریت درآمد ارزی صادرات نفت نیز باید مورد توجه قرار گیرد. این مدیریت شامل ورود بخشی از درآمد نفت به خزانه و سرمایه گذاری بخش دیگر است. پیشنهادهای زیر مدیریت درآمد ارزی و نرخ ارز را در بر دارد:

1- فروش سالانه 40 میلیارد دلار از درامد نفتی در بازار آزاد ارز و واریز ریالی به خزانه و آزاد سازی کامل قیمت ارز بر اساس عرضه و تقاضای بازار. در سالهای ابتدایی قیمت ارز برابر با فزایش تورم (به علاوه و یا منهای 10 درصد) مدیریت خواهد شد و به تدریج در 4 سال آزادسازی کامل خواهد شد

2- واریز اضافه درامد نفت در حساب ذخیره ارزی که تنها به شکل سرمایه گذاری مطمئن (کم ریسک) در خارج از کشور پس انداز خواهد شد. طبعا هرگونه نیاز ارزی دولتی و غیر دولتی باید از طریق بازار آزاد ارز و یا تامین ارز از خارج (فایننس مالی و یا جذب سرمایه گذاری) صورت پذیرد و این حساب هیچ وام داخلی (چه برای بخش دولتی و چه برای بخش خصوصی) در نظر نخواهد گرفت

در انتها باید اصلاح مالیاتی را هم به این مجموعه افزود.  حرکت سریع در جهت حذف (یا کاهش شدید) کلیه اشکال مالیات بر درآمد (اشخاص و شرکتها) به جز مالیات و عوارض بر املاک و مستغلات که بر عهده شهرداریهاست، مهمترین اصلاح پیشنهادی است.

پاورقی 1: این برنامه زمینه فعالیت گسترده بخش خصوصی را در بیمه (به خصوص بیمه درمانی) فراهم میکند. در حالتی که قانونگذار اجبار نکند، شیوه زیر انتخاب مطلوب و معمول شرکتهای خصوصی بیمه است: نخست: مبلغی به عنوان "مبلغ تفریق پذیر" را شرکتهای بیمه توقع دارند مشتری بپردازد. مثلا در تصادف تا سقف 1000 دلار با مشتری باشد و یا در درمان، هزینه سالانه تا سقف 5000  دلار را به عهده مشتری میگذارند و هزینه های بیش از این بر عهده شرکت بیمه میباشد. این شکل کار بیمه ها ضمن جلوگیری از سوء استفاده مشتریان از «رایگان بودن خدمات» باعث میشود مشتریان در ایجاد هزینه مسوولیت پذیرتر رفتار کنند.
دوم اینکه علاقه ای به بیمه کردن «موارد خاص فاجعه ایی» ندارند: به عنوان نمونه بیماریهای بسیار پیشرفته را عموماً از لیست خدمات خود خارج می کنند (مگر آنکه قانون گذار آنها را به وادار سازد) دلیل اصلی آن این است که مشتریان در اینگونه موارد برای افزایش تنها یک درصد شانس بهبود میزان هزینه ها را تا چند برابر می توانند افزایش دهند. بنابراین ایجاد صندوقی که این دو حد بالا و پایین رو تضمین می کند میتواند بستری عالی برای فعالیت بیمه خصوصی فراهم کند.
پاورقی 2: از دیدی دیگر بیمه ها دو نوع ریسک را به اشتراک می گذارند، ریسک اول «اشتراک زمانی ریسکها برای یک فرد است» به عنوان نمونه، یک سال خاص خدمات دندانپزشکی شما ممکن است چندین برابر سالهای دیگر شود و دیگری «اشتراک ریسک بین افراد یک جامعه» است. اصولا، بیمه ها عملا ابزاری ضد بازارند به این معنا که در هنگام نیاز، مشتری تنها به کیفیت خدمات اهمیت میدهد و نه کاهش هزینه ها و بیمه گذار به هزینه ها. این امر سبب ایجاد ناکارایی بسیاری در نحوه تخصیص منابع میشود. صندوق پیشنهادی مشکل اشتراک ریسک بین زمانی (که پس انداز بهترین راه حل است) را حل کرده و بخشی از مشکل دوم را نیز برطرف می کند. و بستر لازم را برای فعالیت بخش خصوصی برای حل کامل مشکل دوم فراهم می سازد.

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۸۸ ، ۲۳:۴۴
حسین عباسی

در باب انتخابات

دوشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۸۸، ۰۹:۵۰ ق.ظ

[پیش نوشت: این نوشته حاشیه زیاد دارد. می توانید آنها را نخوانید. آنها در ضمن نوشتن مطلب به ذهنم وارد می شدند و من هم می نوشتمشان. ولی برای اینکه  همزمان مؤدب هم باشم، این مازادها را در حاشیه آوردم.]

انتخابات ریاست جمهوری ایران در پیش است. به نظر می رسد حساسیت این انتخابات بیش از انتخابات دوره های پیشین است. بحثهای انتخاباتی شکل گرفته و روزهای هیجان انگیزی را رقم زده است. [حاشیه: من نه ته پیازم نه سر پیاز، ولی همینجوری کلی حال می کنم در باب انتخابات بحث کنم. مالیات که بابتش نمی پردازم.] سؤالی که برای من مهم است این است که آیا اتفاقاتی که در جریان است به بهبود وضع تصمیم گیری در ایران خواهد انجامید یا نه؟ بعلاوه، با اطلاعاتی که می توان به دست آورد، انتخاب شدن کدامیک از نامزدها به رسیدن به این هدف بیشتر کمک خواهد کرد؟

من روشهای تصمیم گیری را به تبع ادبیات اقتصاد سیاسی در بازۀ دموکراسی-دیکتاتوری تعریف می کنم. ابتدا منظورم از دموکراسی را روشن کنم. دموکراسی نوعی قاعدۀ تصمیم گیری (= نهاد =  institution  به معنایی که نورث تعریف می کند) [حاشیه: هر گونه وابستگی به نهادگرایی و اقتصاددانان نهاد گرا، بویژه با تعریف آن در میان اقتصاددانان ایرانی، را تکذیب می کنم. قبلاً هم گفته ام که طرز تفکر اهالی IRPD که من هم جزوشان هستم  شناخته شده است.] است که در آن شهروندان دارای قدرت سیاسی هستند و می توانند با هزینۀ کم  (مانند رای دادن و شرکت دراجتماعات صلح آمیز) بر تصمیمات سیاسی اثر بگذارند. در مقابل دموکراسی، دیکتاتوری قرار دارد که طبق تعریف، حاکمان تنها افراد دخیل در فرایند اتخاذ تصمیمات سیاسی هستند (اگر سنت فکری ابن خلدون تداوم یافته بود و پرورده شده بود، به جای دوگانۀ دموکراسی-دیکتاتوری از دوگانۀ مشابه مدنی-قبیله ای استفاده می کردیم که به نظر من برای توصیف نظامهای سیاسی در ایران مفیدتر است. من از روشهای مدنی در مقابل روشهای قبیله ای به کرات استفاده خواهم کرد.)

بر مبنای تحلیل اقتصادی (جزئیات این تحلیل را می توانید در کتاب Economic Origins of Dictatorship and Democracy, by Acemoglu and Robinson بیابید) در دموکراسی شهروندانی که دارای منافع مختلف و گاه متضاد هستند به نامزدهای مختلف رای می دهند و قدرت سیاسی خود را به آنها منتقل می کنند. در نهایت نامزدی که رای بیشتری دارد، یعنی نامزدی که قدرت سیاسی تعداد بیشتری از شهروندان را نمایندگی می کند، تصمیمات سیاسی را اتخاذ می کند. البته این تصمیمات الزاماً بهترین تصمیمات نیستند و فقط ارزیابی آنها با چوب خطهای اقتصاد و سیاست و جامعه شناسی  و... میزان درستی یا نادرستی آنها را تعیین می کند [حاشیه: این کلمۀ چوب خط را در معنای Measure استفاده کرده ام. همینطوری ناگهان به فکرم رسید.  حالا آنقدر استفاده می کنمش که خفه بشم.]

یک عنصر لازم برای دموکراسی، حضور و رقابت نمایندگان گروههای مختلف از شهروندان است. انتخابات بدون این شرط، دموکراسی محسوب نمی شود. نمونۀ رای گیریهای صوری را در بسیاری از کشورها می توان یافت. رای گیری برای ریاست جمهوری صدام حسین در عراق قبل از تغییر حکومت از این نمونه ها بود. در ایران، هر چند نمایندگان همۀ گروههای اجتماعی در انتخابات حضور ندارند، رقابت سیاسی به اندازۀ کافی هست که بتوان به آن لقب نوعی دموکراسی داد. با این تبصره که  من ترجیح می دهم بازۀ دموکراسی و دیکتاتوری را یک بازۀ گسترده ببینم که نظامهای سیاسی در نقاط مختلف آن و نه الزاماً در دو انتهای آن (دوگانۀ دموکراسی و دیکتاتوری) قرار می گیرند.

عنصردیگر دموکراسی که اهمیت بیشتری دارد، وجود داورهای مستقلی است که قواعد بازی را مستقل از نامزدها تعریف و اعمال می کنند. این داور در بیشتر کشورها قوۀ قضائیه است (مثال بارز آن ورود قوۀ قضائیه در تعیین نتیجۀ انتخابات ریاست جمهوری سال 2004 در ایالت فلوریدا است.) نقش این داور، هدایت رقابتهای سیاسی در مجراهای غیر مخرب است. در بسیاری از کشورها رقابت سیاسی منجر به بهبود وضع جامعه نمی شود، بلکه منابع جامعه را هدر می دهد. به عنوان مثال یک فعال سیاسی برای پیروزی بر رقیب می تواند منابعش را صرف استخدام جوخۀ تروربرای کشتن رقیب کند (پاکستان همین چند ماه پیش را به یاد بیاورید). داور مستقل تعریف می کند که چه روشهایی برای رقابت سیاسی پذیرفته شده و چه روشهایی ممنوع است. در حالت ایده آل، قواعد وضع شده توسط این داور مستقل باید ناظر به حداکثر کردن رفاه اجتماعی باشد. مهمترین کارکردی که این داور دارد ایجاد ثبات لازم برای افزایش "قابلیت پیش بینی" برای شهروندان و فعالان سیاسی است.

اینکه این داور چگونه تشکیل شده و آنقدر قدرت می یابد که می تواند سیاستمداران را مهار بزند و آنها را وادار به رعایت قوانین کند، محل دیگری می طلبد.  آنچه در این انتخابات مهم است این است که کدامیک از نامزدها بیشتر به این وجه از دموکراسی بیشتر توجه دارند [حاشیه: اصولاً، با چوب خط "همشون عین همن" –دیدین چطور "چوب خط" رو به خوردتون دادم- این نامزدها همون قدرمتعهد به روشهای تصمیم گیری به روش مدنی (در مقابل قبیله ای) هستند که مرحوم سلطان مسعود غزنوی! ولی به قول یک دوست عزیز .. حاللللا...].

البته انتظار ندارم که نامزدها برنامه ای مثل تقویت قوه قضائیه، تقویت سازمانهای ناظر و تقویت سازمانهایی که باید مستقل از نوسانات سیاسی کار کنند (بانک مرکزی یک نمونۀ آن است) داشته باشند. [حاشیه: راستش این روزها اگرخود سلطان مسعود غزنوی هم زنده بود از استقلال بانک مرکزی حرف می زد، ولی گمان نمی کنم نامزدهای حاضربیش از سلطان مسعود بدانند این استقلال بانک مرکزی یعنی چی] مهمترین دلیل این است که این فعالیتها فراتر ازمسئولیت، برنامه، و توانایی نامزدهای ریاست جمهوری است. ولی انتظار دارم نامزدها تصویری روشن از نقش و کارکرد این سازمانها داشته باشند. به همین دلیل مقدم بر برنامه های نامزدها به دنبال شواهدی می گردم که بتوان میزان آگاهی نامزدها از فرایند تصمیم گیری مدنی (=دموکراتیک) در مقابل روشهای  قبیله ای را دریابم.

من شواهد توجه به الزامات تصمیم گیری مدنی را درآقای موسوی بیشتر دیده ام. تاکید آقای موسوی بر اینکه سازمان برنامه یا شورای پول و اعتبار برای این است که در مقابل تمایلات "من" و "شما" بایستد و از ما حسابکشی کند از مهمترین این نشانه هاست. تاکید او بر اینکه سیاستها، هر چه باشند، باید از مجرای تعیین شده (= قابل پیش بینی) عبور کند اهمیت بیشتری از خود برنامه های او دارد [حاشیه: رئیس جمهور که بشوند تازه شروع می کنیم پوستش را کندن در مورد برنامه هایش.] آقای موسوی از "روش تصمیم گیری قجری" برای توصیف سیاستمداری آقای احمدی نژاد استفاده کرد که به نظر من نشان از آگاهی او از تفاوتهای روش مدنی در مقابل قبیله ای دارد.

به نظر من، آقای موسوی باید یک نکتۀ دیگر را هم به گفته های خود بیفزاید و آن اینکه هدفش حذف شخص نیست، بلکه وادار کردن او به بازی بر اساس قواعد است. او باید اعلام کند که هدفش تقویت فرایندهایی است که در صورت عملکرد بد او (آقای موسوی) امکان انتخاب رقیب او و حتی امکان بازگشتن آقای احمدی نژاد را هم فراهم کند. به عبارت دیگر او باید تعهد خود به روشهای تصمیم گیری مدنی را، که در آینده می تواند حتی به نفع رقیب او باشد، صریحتر اعلام کند.

۱۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۸۸ ، ۰۹:۵۰
حسین عباسی

دعوت

چهارشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۸۸، ۰۷:۴۳ ق.ظ
بدینوسیله از کلیۀ دوستان اهل IRPD و هر کس که با طرز تفکر دوستان IRPD همراه است (و این طرز تفکر کمابیش مانند کفر ابلیس مشهور است) دعوت می کنم به نویسندگان این وبلاگ بپیوندند. از دوستان طرز تفکر مقابل هم دعوت می شود نقدهای خود را برای ما بفرستند. برای این کار با ایمیل این وبلاگ یا ایمیل من تماس بگیرید.
حسین عباسی
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۸۸ ، ۰۷:۴۳
حسین عباسی