آی - آر - پی - دی آنلاین

پایگاه مجازی مؤسسۀ عالی پژوهش در برنامه ریزی و توسعه

آی - آر - پی - دی آنلاین

پایگاه مجازی مؤسسۀ عالی پژوهش در برنامه ریزی و توسعه

آی - آر - پی - دی آنلاین

آی-آر-پی-دی آنلاین وبلاگی است برای ارائۀ مباحث اقتصادی، با تمرکز بر اقتصاد ایران.
این وبلاگ را من، حسین عباسی، فارغ التحصیل دورۀ دوم مؤسسۀ عالی پژوهش در برنامه ریزی و توسعه (IRPD) و عضو هیأت علمی آن در سالهای 1377 تا 1381 تاسیس کرده ام برای زنده نگاه داشتن نام آن مؤسسه.
این وبلاگ مشابه وبلاگ من به آدرس irpdonline.com است و برای خوانندگان در ایران طراحی شده است.
برای تماس با من به آدرس irpdonline-at-gmail-dot-com ایمیل بفرستید.

بایگانی

نفت و گازی که ممکن است پشیزی نیارزند

دوشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۱۸ ق.ظ

مسئلۀ نفت و گاز و استراتژی‌های ناظر به تولید و مصرف آنها مسئلۀ بهینه سازی در بلند مدت است. عنصر اصلی در این بهینه سازی تعادل بین استفاده از منافع در زمان حال و آینده است. تصمیم مناسب بستگی دارد به اینکه شرایط تولید و مصرف در این بازارها و بازارهای مرتبط چگونه باشد. اخیراً چند خبر و گزارش دیده ام که در مورد آیندۀ "درخشان" نفت و گاز تردید ایجاد می کنند.

برخی کشورهای اروپایی برآنند که به سمت اتومبیل‌های با سوخت غیر کربنی حرکت کنند. این حرکت البته هنوز کند است. مشکلات تکنولوژیکی ذخیره‌سازی و انتقال انرژی، در ابعاد و سرعتی که با بنزین ممکن است، هنوز حل نشده است. ولی سرعت تحولات تکنولوژی آن را چندان خارج از دسترس نمی کند. در یکی دو دهۀ آینده، احتمال اینکه تحولی بزرگ در عرصۀ ذخیرۀ مقادیر بزرگ انرژی الکتریکی در ابعاد کوچک اتفاق بیافتد، چندان کوچک نیست. اگر چنین تحولی صورت گیرد، بازار نفت با چالش‌های جدی روبرو خواهد بود. البته زمان زیادی لازم است که چنین تحولی تمامی بازارهای کشورهای در حال توسعه را هم در برگیرد ولی جهت حرکت قطعاً در آن جهت خواهد بود.

کشورهای جهان روز به روز بیشتر در جهت محدود کردن تولید آلاینده‌های کربنی حرکت می‌کنند. خبری منتشر شد که اگر کشوری نخواهد وارد موافقت نامه های محیط زیستی جهانی شود با تحریم‌هایی مواجه خواهد شد که کل اقتصادش را فلج خواهد کرد. ما که تحریم‌های فلج کننده‌ای را پشت سر گذاشتیم به خوبی می‌دانیم که عدم اتصال به اقتصاد جهانی تا چه حد می‌تواند موجب اشکال در اقتصاد شود. وضع در آینده از این هم بدتر خواهد شد.

در اقتصاد ایران هنوز دعوا بر سر این است که بهتر است از تکنولوژی خارجی و مدیریت خارجی استفاد کنیم یا نه. هنوز دعوا بر سر این است که چرا ما باید زیر نظر شرکت‌های خارجی کار کنیم، ما البته که از آنها برتریم و می‌توانیم هر چه می‌خواهیم به این بندگان پول و مادیات دیکته کنیم. بحث از این است که شرکتهایی که توانایی توسعه منابع نفتی را دارند باید مثل برده برای ما کار کنند چرا که ما نفت داریم و آقا هستیم! به نظر می‌رسد هنوز عده‌ای دستشان نیامده که در چه دنیایی داریم زندگی می‌کنیم (حساب آنها که می‌دانند و منافعشان حکم می‌کنند خود را به نادانی بزنند، جداست.) همانطور که با دعواهای سیاسی داخلی فرصت استفاده از منابع مشترک گازی را به همسایگان واگذار کردیم، بسیار محتمل است که با دعواهای بیشتر باقیماندۀ منابع را هم به باد دهیم.

تعارف را کنار بگذاریم، به حق یا نا حق‌اش هم کاری نداریم، اقتصاد جهانی با رهبری آمریکا و اروپا و همراهی کشورهای تاثیر گذار در حال توسعه، جهت‌گیری اقتصاد جهان را تعیین می‌کنند. اگر آنقدر از نظر تکنولوژیکی پیشرفته بودیم که می‌توانستیم در این فرایند اثر گذار باشیم، می‌شد که جهت آن را به سمت منافع خود کمی بچرخانیم، کاری که چین می‌کند. در حال حاضر باید مراقب باشیم که جزو بازندگان این چرخه نباشیم. زیمبابوه و ونزوئلا را پیش چشم بیاوریم.

منابع نفت و گاز ما ممکن است ده سال دیگر به پشیزی نیارزد. اگر امروز این را نفهمیم و برایش تمهیدات نچینیم، ممکن است فردا خیلی دیر باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۵ ، ۰۰:۱۸
حسین عباسی

پیش نیازهای انتشار اوراق بدهی

يكشنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۵، ۰۵:۳۷ ب.ظ

سرمقالۀ روزنامۀ دنیای اقتصاد شنبه 17 مهر نوشته‌ای است از دو متخصص فاینانس در مورد توسعۀ بازار بدهی. نوشته‌ای است بسیار دقیق و با اطلاعات ارزشمند در بارۀ نقشی که بازار بدهی به عنوان بازار اوراق بهادار بدون ریسک در اقتصاد دارند.

نویسندگان کلیدی‌ترین نقش بازارها که تولید و پخش اطلاعات است را برجسته کرده‌اند که بسیار فراتر از نقشش به عنوان ابزار تامین مالی دولت است. می‌گویند بازار بدهی و مشخصاً بازار بدهی دولت تعیین کنندۀ نرخ بهرۀ بدون ریسک است که به عنوان نرخ مرجع در قیمت‌گذاری بازارهای آتی، قراردادهای اختیار، و سواپ استفاده می‌شود. نقش دوم بازار بدهی بدون ریسک تعیین میران ریسک اعتباری و جداسازی مشتریان پر ریسک و کم ریسک است. نقش سوم، نقش نرخ بهرۀ مرجع برای تعیین نرخ بهره در طول زمان است که برای سرمایه‌گذاری‌های دراز مدت ضروری است.

نکته‌ای که این نوشته مفروض گرفته‌است، بدون ریسک بودن اوراق بدهی دولت است. اوراق بدهی دولت در مرحلۀ طراحی، انتشار، و فروش تحت قوانین دقیقی قرار دارد که تعیین کنندۀ میزان اعتبار ان است. قبل از انتشار اوراقی که برای بازپرداخت بدهی‌های قبلی منتشر می‌شود، باید به این پرسش پاسخ داده شود که آیا قواعدی که بر کسب درآمد وجود دارد، و در صدر آنها قوانین مالیاتی، می‌توانند بازپرداخت اوراق بدهی و سود آنها را تامین کنند. در مرحلۀ انتشار و پخش شرکت‌هایی هستند که کارشان ارزیابی ارزش اوراق و تعیین قیمت و فروش آنها از طریق شبکه‌هایشان است. این شرکت‌ها با قیمت‌گذاری درست، موفقیت اوراق در دستیابی به اهدافشان را تضمین می‌کنند. انتشار اوراق بدهی همراه است با انتشار عمومی اسناد حقوقی که اطلاعات کامل در مورد ویژگی‌های این اوراق و مراحلی که اوراق طی کرده‌اند را در بر دارد. خریداران اوراق بدهی بر مبنای این اسناد است که می‌توانند ارزیابی صحیحی از ارزش اوراق بدهی داشته باشند.

هدف تمامی این مراحل این است که دولت به خریداران این اطمینان را بدهد که به دلایل روشن و قابل قبولی، اگر خریداران پولی که دولت نیاز دارد را در اختیار دولت بگذارند، قدرت کسب درآمد دولت، چه از روش مالیات و چه از روش‌های دیگر، به قدر کافی قابل اعتماد هست که بتواند سود تضمین شده‌ و بدون ریسکی را برای خریداران تامین کند.

نکتۀ مهمی که در این اطمینان دهی وجود دارد این است که دولت باید به روش‌هایی متوسل شود که خریداران اطمینان لازم را از جایی فراتر از "حرف و قول" دولت کسب کنند. رفتار پیشین دولت و اطلاعات موثقی که از رفتار مالی دولت وجود دارد، از جملۀ چنین روش‌هایی است. بر مبنای این رفتارها و اطلاعات، دولت‌ها توسط شرکت‌های مستقل بین‌المللی ارزیابی می‌شوند. در حال حاضر ایران توسط هیچیک از شرکت‌های اصلی ارزیابی کنندۀ ریسک ارزیابی نمی‌شود.

حتی اگر چنین ارزیابی‌های شرکت‌های بین‌المللی را برای موفقیت اوراق بدهی در داخل ایران مؤثر ندانیم، اصل موضوع که اعتبار دولت در تضمین سود بدون ریسک است، محل پرسش است. رفتار مالی دولت به‌طور کلی و رفتار دولت در مواجهه با پیمانکاران که منجر به بدهی انباشت شدۀ قابل توجهی شده‌است، چشم انداز روشنی از توانایی دولت در تضمین سود بدون ریسک نشان نمی‌دهد. دولت نشان داده‌است که در شرایط سخت مالی، اولویت‌های پرداختش رابطۀ مستقیم با مسائل اجتماعی و سیاسی دارد و "قول و قرارش" تابعی است از مسائلی خارج از حوزۀ حساب و کتاب اقتصادی. دولت باید راه‌هایی را پیدا کند که به مردم و شرکت‌ها اطمینان بدهد که اگر اوراقی منتشر شد و پولی گرفته شد، اصل و فرع آن تحت هر شرایطی در موعد مقرر پرداخت خواهد شد.

اوراق بدهی دولت ابزاری است امتحان پس داده که دولت می‌تواند از آن استفاده‌های بسیاری ببرد، چه در تامین مالی خود و چه در تعمیق و گسترش بازارهای مالی. ولی انتشار آنها الزاماتی دارد که دولت باید با فوریت در تامین آنها بکوشد. تعهد عملی به پیش نیازهای انتشار چنین اوراقی پیش شرط انتشار گسترده اوراق بدهی است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۵ ، ۱۷:۳۷
حسین عباسی

اراده سیاسی برای اصلاحات اقتصادی ضعیف است

دوشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۵، ۰۴:۴۰ ب.ظ

گفت و گویی داشتم با دوستان تجارت فردا.

س: به نظر شما در مقطع کنونی گسترش دادن روابط بین المللی چه نقشی در توسعه اقتصادی ایران دارد؟

ج: از نظر اقتصاددانانی که مبادله را به عنوان هسته اصلی رشد اقتصادی محسوب می کنند، هرچه مبادلات یک کشور با جهان بیشتر شود، رشد اقتصادی آن کشور هم بیشتر خواهد شد. منظور از مبادلات فقط مبادله کالا نیست، بلکه مبادله سرمایه، تکنولوژی و دانش روز هم هست. وقتی با شرکتی همکاری داشته باشید، اطلاعات هم رد و بدل می‌شود. امروز دیگر اقتصاد این نیست که فقط سیب زمینی بکاریم و کولر آبی تولید کنیم. امروز اقتصاد دانش محور مطرح شده است. دانش هم در یک محیط بسته تولید نمی‌شود و بدون ارتباط با دنیا هیچ کاری نمی‌توان کرد.

س: چرا به رغم موفقیت‌های دولت یازدهم در عرصه دیپلماتیک، هنوز در ایران گسترش روابط بین‌المللی آنقدر محقق نشده که بتواند سرمایه‌های داخلی و خارجی را جذب کند؟

ج: آنچه تا به حال رخ داده چندان گسترش روابط بین‌المللی محسوب نمی‌شود. مثالی که در این زمینه می‌توان مطرح کرد یک مسابقه دو است. در این مسابقه اگر یک شرکت‌کننده خوب تمرین کند، غذای خوبی خورده باشد و مربی خوبی داشته باشد، می‌تواند جلوتر از بقیه بدود. ولی ماجرای تحریم‌ها مانند این بود که اسم ما را از لیست شرکت‌کننده‌های این مسابقه دو خط زده و پای ما را بسته باشند. در نتیجه اصلاً نمی‌توانستیم به دویدن فکر کنیم، ولی اینکه حالا پای اقتصاد ما باز شده‌ به این معنا نیست که نفر اول مسابقه شده‌ایم. بلکه تازه کار شروع شده و باید هزاران کار انجام داد تا بتوان در این مسابقه به یک موفقیت نسبی رسید. با اجرایی شدن برجام هیاتهای زیادی به ایران آمدند، اما این سفرها در مقایسه با رفت و آمدهای تجاری که دوبی، استانبول و ریاض به صورت روزانه دارند، چندان قابل توجه نبوده و گشایش محسوب نمی‌شود. در واقع چون پیش از این کسی به ایران رفت و آمد نمی کرد، این سفرها خیلی به چشم آمد. واقعیت این است که هیاتها به ایران آمدند و دیدند هنوز استانداردها و فضایی که به آن نیاز دارند شکل نگرفته است.

س: به گفته شما هنوز باید کارهای زیادی انجام شود تا به معنی واقعی شاهد گسترش روابط با جهان باشیم. به نظر شما مهم‌ترین موانعی که در این مسیر بر سر راه ماست، چیست؟

ج: در همه جای دنیا وقتی یک سرمایه‌گذار بخواهد سرمایه‌گذاری کند، در اولین گام اقدام به کسب اطلاعات می‌کند. به عنوان مثال سرمایه‌گذاری که به کار در ایران فکر کند، در گام نخست به دفتر تحقیقات اقتصادی شرکت خود می‌گوید شنیده‌ام ایران از تحریم خارج شده، اطلاعات کامل را درباره وضعیت این کشور جمع‌آوری کنید. در این مرحله اطلاعات باید در یک زمان کاملا معقول در اختیار این شرکت قرار بگیرد. عرضه‌کننده این اطلاعات هم ایران است، اما برای تدوین این اطلاعات استانداردهایی وجود دارد. این اطلاعات باید در ایران و با مشارکت گروهها و دانشگاهها، وزارت خارجه و وزارتخانه‌های اقتصادی جمع‌آوری و به زبان مرسوم در جهان تدوین شود. بعد از تنظیم اطلاعات حداقل برای خود شما روشن می‌شود که مزیت نسبی شما نسبت به کشورهای دیگر چیست و اصلاً مزیتی دارید یا نه. بنابراین برای شکل‌گیری ارتباط، ابتدا باید شرکت‌ها اطلاعات لازم را درباره فضای کسب و کار در کشور ما به دست بیاورند. پس از آن اگر به ایران بیایند، می‌خواهند مطمئن شوند اطلاعاتی که گرفته‌اند درست بوده است. گاهی بخش اقتصادی سفارت بازرگانان را دعوت می‌کند و به آنها اطلاعاتی می‌دهد، اما وقتی این بازرگانان به ایران می‌آیند می‌بینند موانع بیشتر از آن است که در اطلاعات آمده است. به هر حال سرمایه‌گذاری و کسب و کار خودش به اندازه کافی ریسک دارد. به همین دلیل نباید ریسک شما در مقایسه با سایر کشورها آنقدر بالا باشد که شرکت‌ها ترجیح بدهند سرمایه خود را به کشورهای دیگر ببرند.

س: دکتر بهکیش می‌گویند بر اثر جنگ و تحریم‌ها، زیربناهای اقتصادی ما مستهلک شده‌اند و هیچگاه فرصت نیافته‌ایم مکانیسم‌های اقتصادی‌مان را با روال متداول در جهان هماهنگ و کمبودها را جبران کنیم. به نظر شما اگر برای تطابق ایران با اقتصاد جهانی اجماع صورت بگیرد، ایران در این زمینه چه راهکار و چه موانعی پیش رو دارد؟

ج: از این بحث که ما گرفتار جنگ و تحریم بوده‌ایم نتیجه‌ای که می‌توان گرفت این است که شما  می‌خواهید بگویید من مدت زیادی ندویده‌ام و دیگر نمی‌توانم بدوم. خیلی خب ندوید. اگر برای استفاده از راه حل‌های شناخته‌شده اجماعی صورت نگیرد، که به نظر می‌رسد در حال حاضر این اجماع صورت نمی‌گیرد، ما همین روند کنونی را ادامه خواهیم داد. اگر تخریبی صورت نگیرد، اقتصاد ایران به دلیل اینکه یک اقتصاد 80 میلیونی است، می‌تواند دو، سه‌ درصدی رشد داشته باشد. این رشد البته در دنیای امروز کافی نیست و ما مدام از کشورهای اطراف خود عقب می‌افتیم. ولی اگر می‌خواهیم تکان بخوریم، راه روشن است. من نمی‌دانم در کشور ما چه موقع می‌خواهند از دانش روز دنیا استفاده کنند، ولی این دانش وجود دارد. اولین شرط این است که کسانی که دارند تصمیم‌گیری می‌کنند از این دانش استفاده کنند. چطور می‌توان در فوتبال از مشاور خارجی استفاده کرد، اما در اقتصاد نمی‌توان این کار را کرد. دانشگاههای ایران به اندازه کافی توانایی دارند و می‌توانند در عین حفظ استقلال خودشان، یک رابطه علمی خیلی خوب با بسیاری از مراکز علمی جهان برقرار و از دانش آنها استفاده کنند. وقتی هم راه حلی به صورت علمی مشخص شد، باید اجرای آن شروع شود، اما نمی‌شود. مجموعه دانشی که در حال حاضر در داخل ایران وجود دارد قابل گسترش است و می‌توان از این دانش برای برطرف کردن موانع کسب و کار استفاده کرد. مشکلات سیاسی داخل خود دولت هم باید حل و فصل شوند. همچنین لازم است قواعد و قوانین را روشن‌تر و شفاف‌تر کنند. طبیعتا نقش سفارت‌خانه‌های ایران نیز در زمینه ارائه اطلاعات به افرادی که به کار در ایران علاقه یا در آن منافع دارند، نقش مهمی است.

س: آیا ایران می‌تواند برای بازسازی زیرساخت‌های اقتصادی به جذب تکنولوژی و سرمایه خارجی بپردازد و کمبودهای خود را از طریق سرمایه‌های خارجی تامین کند؟

ج: ایران نه تنها می‌تواند بلکه قطعاً باید این کار را بکند. دلیلی ندارد ما پولهای خود را جمع کنیم و بعد ریل یا راه بسازیم، هواپیماهایمان را گسترش دهیم یا امور مربوط به کشاورزی یا صنایع نفت و گازمان را توسعه دهیم. در دنیای امروز اصلا بنا نیست کسی با پول خودش کاری بکند. با نگاه کردن به شاخص‌ها متوجه می‌شویم اینکه یک کشور یک شرکت یا یک فرد چه در سطح خرد و چه در سطح کلان، برای یک فعالیت یا کسب و کار فقط از جیب خودش استفاده کند، به هیچ وجه مثبت نیست، بلکه نشانه عدم ارتباط و عقب‌افتادگی است. کشورهایی مثل نروژ، امارات یا عربستان ممکن است پولهای زیادی هم داشته باشند، ولی این به هیچ‌وجه به این معنا نیست که این کشورها از این پولها برای درست کردن زیرساخت‌هایشان استفاده کنند. در ایران به عنوان مثال راه آهن می‌تواند کاربرد بسیاری داشته باشد، توسعه آن پول زیادی می‌خواهد و البته درآمدهای زیادی هم از آن قابل کسب است. مثال دیگر جاده تهران-شمال است که می‌تواند یک جاده بسیار درآمدزا باشد. به شرطی که به این جاده به عنوان کاری که دولت باید انجام دهد و بعد کاری به آن نداشته باشد، نگاه نشود، بلکه به ساخت آن به این صورت نگاه شود که خدمتی است که توسط شرکت‌های ایرانی یا خارجی ارائه می‌شود و برای آن شرکت یا فرد درآمد خواهد داشت. اگر چنین نگاهی وجود داشته باشد، بسیاری از شرکت‌ها حاضرند در این زمینه‌ها سرمایه‌گذاری کنند. بنابراین حتی اگر پول نقد در گاوصندوق داشته باشید نباید از آن استفاده کنید، بلکه باید پول خود را وارد بازار مالی کنید و به عنوان پشتوانه از یک شرکت ایرانی یا خارجی، بسته به اینکه کدام یک بهتر کار می‌کنند، بخواهید پروژه‌هایتان را فاینانس و مدیریت کنند. در این شرایط طبیعتا با قراردادهایی که می‌بندید سود این شرکت‌ها هم تامین می‌شود و به این ترتیب هم نفع شما و هم نفع دیگران در این شکل از کار است. سالهاست در جاده تهران-شمال پول خرج می‌شود ولی به هیچ جا نرسیده است. اگر آن را وارد چنین فرآیندی می‌کردند که شرکت‌های داخلی و خارجی در آن سرمایه‌گذاری کنند و در قبالش هم پولی دریافت کنند، خیلی زودتر از اینها به نتیجه رسیده بود. در واقع نمی‌توان فقط با اتکا به منابع داخلی کار کرد به‌خصوص در شرایطی که این منابع دیگر چندان قابل توجه هم نیستند؛ چون درآمد نفت کم شده و مالیات چندانی هم دریافت نمی‌شود. یک مثال در این زمینه نحوه خرید خانه است. در ایران اگر بخواهید یک آپارتمان 200 یا 300 میلیونی بخرید، می‌توانید درصد کمی از آن را از طریق وام تامین کنید، اما در اکثر کشورهای صنعتی و بسیاری از کشورهای در حال توسعه دنیا که سیستم‌های مالی‌شان خوب کار می‌کند، شما می‌توانید با داشتن حداکثر 20 درصد یا حتی پنج درصد از قیمت اصلی آن آپارتمان آن را بخرید چون می‌توانید با خرید بیمه وام تا 95 درصد قیمتنهایی را از بازارهای مالی کسب اعتبار کنید. در این کشورها هیچ فرد پولداری هم با پول نقد خانه نمی‌خرد، بلکه از سیستم مالی اعتبار می‌گیرد. نتیجه این است که افرادی که به خانه نیاز دارند، به محض اینکه کار ثابت و درآمد مشخصی پیدا می‌کنند، می‌توانند خانه‌دار شوند. بنابراین اگر امروز می‌بینیم که در کشورهایی مثل امارات و ترکیه زیرساخت‌هایی شکل گرفته، به این دلیل است که شرکت‌های مختلف به آنجا آمده‌اند و فاینانس انجام شده است. کدام شرکت اماراتی می‌توانست برجی مانند برج العربی بسازد؟ از صدر تا ذیل این  برج ساخته یک شرکت خارجی است. هیچ ایرادی هم ندارد، امنیت ملی‌شان هم به خطر نمی‌افتد، حتی جزو افتخارات ملی‌شان هم محسوب می‌شود. خود ما هم در ایران جاهایی که لازم بوده مثلا در نیروگاه اتمی بوشهر، خرید هواپیماها و...  همین کار را کرده‌ایم. اگر در سایر امور مربوط به زیرساخت‌ها هم سالهای سال مشارکت کرده بودیم، ممکن بود تا الان خودمان هم توانایی تامین بخشی از این زیرساخت‌ها را به دست آورده باشیم؛ مثلا به تکنولوژیهای ساخت ریل دست یافته باشیم، ولی ابتدا فکر کردیم همه چیز را خودمان می‌سازیم و حالا باید تازه مشارکت را شروع کنیم.

س: وضعیت ایران در زمینه فضای کسب و کار طوری است که به گفته دکتر بهکیش سرمایه‌گذاران ایرانی هم سرمایه خود را به کشورهای دیگر منتقل می‌کنند. تا زمانی که سرمایه‌گذاران خودمان در فکر انتقال امکانات خود به خارج از کشورند هیچ سرمایه‌گذار خارجی به کشور نخواهد آمد مگر آنکه به دنبال رانت باشد. به نظر شما چرا سرمایه گذاران خارجی در ایران به دنبال رانت هستند؟

ج: آقای دکتر بهکیش با فعالان اقتصادی در تماس هستند و اطلاعاتشان از اقتصاد ایران نیز بیشتر از من است. من با توجه به ادبیات توسعه اقتصادی می‌توانم تایید محکمی بر سخنان ایشان داشته باشم. امروز بازرگانان ایرانی مانند بازرگانان سایر نقاط جهان هوش و توانایی بسیار خوبی برای استفاده از فرصت‌ها دارند. اگر جلو فرصت‌ها در داخل ایران گرفته شود، سرمایه‌گذاران می‌روند و از فرصت‌های سایر کشورها استفاده می‌کنند. البته این مساله پدیده چندان تازه‌ای هم نیست. سالهای سال شرکت‌های ایرانی در دوبی کار می‌کرده‌اند و سرمایه‌های ایران از کشور خارج شده‌اند. درباره مساله استفاده از رانت هم باید گفت متاسفانه همین‌طور است.  اگر تبصره‌های متعددی در قوانین و مقررات وجود داشته باشد، بعضی افراد هم هستند که به جای فعالیت مولد، انرژی خود را صرف پیدا کردن این تبصره‌ها می‌کنند تا بدون اینکه تولید داشته باشند، پولی را از بخشی بگیرند. همه جای دنیا هم این مسائل وجود دارد. به خصوص وقتی دولت یکسری قوانین پیچیده، دست و پاگیر و غیرقابل توجیه وضع می‌کند. همیشه کسانی که دارند فعالیت رسمی می‌کنند یا شرکت‌هایی مانند شرکت‌های اروپایی که از سوی دولت‌های خودشان محدود شده‌اند و طبق قوانین کشور خود نمی‌توانند رشوه بدهند، از کار کودکان استفاده کنند، وارد معامله با کشورهایی شوند که پولشویی می‌کنند، به خاطر این محدودیت‌ها، راهشان را کج می‌کنند و به جاهای دیگر می‌روند. در نتیجه ما می‌مانیم و یکسری شرکت‌های دست چندم از کشورهای در حال توسعه که سوراخها و تبصره‌های اقتصاد ما را پیدا می‌کنند و وارد می‌شوند. ما هم چون گزینه دیگری نداریم مجبور می‌شویم با آنهاکار کنیم. مسائل مربوط به خرید ایران از شرکت‌های چینی در دوران تحریم که از قبل پول را به صورت نقدی می‌گرفتند و مشخص نبود کالای سالم را به ایران می‌دهند یا نه، همه می‌دانند. ماجرای پولهایی که چه داخلی‌ها و چه خارجی‌ها از دولت ایران می‌گرفتند با این بهانه که برای ایران نفت بفروشند از داستانهای تاسف‌برانگیزی است که همه ما شنیده‌ایم. بخشی از این مسائل به دلیل تحریم‌ها بود و بخشی هم مربوط به قواعد ماست که شرکت‌هایی را که استانداردهای بالا دارند جذب نمی‌کنند.

س: بخشی از مسائل اقتصادی ایران مربوط به فضای کسب و کار است. آقای دکتر بهکیش هم بهبود فضای کسب و کار را در کنار گسترش روابط، راهکاری برای جذب سرمایه‌ها می‌دانند. به نظر شما چرا دولت یازدهم تاکنون نتوانسته فضای کسب و کار را بهبود دهد؟ سایر قوا در این زمینه چه نقشی دارند؟

ج: نظریه‌ای که توضیح دهنده شکست دولت‌ها در فراهم کردن شرایط مساعد رشد است، نظریه اقتصاد سیاسی است. مجموعه گروه‌های مختلف در داخل دولت و بیرون از دولت، در سایر قوا و در جاهایی که قدرت اسمی و عملی دارند، در طول سالیان خود را برای استفاده از منابعی که در داخل ایران وجود دارد، تنظیم کرده‌اند. نمونه بارز این موضوع شرکت‌های دولتی هستند که در طول سالیان آنقدر جایشان را محکم کرده‌اند که الان به قدر کافی قدرت دارند که جلو هر گونه اقدامی برای اصلاح اقتصادی را بگیرند. هیات مدیره شرکت‌های دولتی به واسطه رانتی که در این شرکت‌ها وجود دارد و بین گروه‌های متعددی که در حاکمیت قدرت دارند، توزیع شده، به محض اینکه صحبت از این می‌شود که شرکت‌های دولتی باید طبق قانون تجارت، وارد رقابت با شرکت‌های خصوصی شوند، همانجا این بحث را قطع می‌کنند و بحث بر سر این موضوع وارد هیات دولت هم نمی‌شود. همین‌طور زمانی که تلاشهایی برای حذف مجوزهای مختلف که هر سازمان برای خود چند مورد از آنها را دارد و به ازای آنها منافع مشروع و نامشروع کسب می‌کند، صورت می‌گیرد، این سازمان‌ها از طریق ارتباطی که با مراکز قدرت دارند، با این تلاش‌ها مقابله می‌کنند. موضوع اقتصاد سیاسی است و منافعی که گروه‌های مختلف از حفظ این شرایط ناکارآمد می‌برند و هر کاری می‌کنند تا شرایط به همین صورت باقی بماند. راه‌حلی هم که در این زمینه هست، ساده نیست. اما به هر حال بخشی ا ز راه‌حل کنار گذاشتن شرکت‌های دولتی مانند ایرا ن خودرو است که ورشکسته هستند. گروه کوچکی هستند که در مدیریت این شرکت‌ها دخالت دارند و گروه بزر گتری هم هستند که منافع خیلی کوچکی دارند مثلا کارگران یا کارمندان این شرکت‌ها. باید بدنه این شرکت‌ها را از طریق بیمه بیکاری و...  تامین کرد تا وارد ماجرا نشوند و حمایتشان از مدیرانی که میلیاردی می‌خورند و مانع اصلاحات اقتصادی می‌شوند، قطع شود تا بتوان اصلاحات لازم را اعمال کرد. چندی پیش آقای وزیر اقتصاد می‌گفتند وقتی من به سراغ هیات مدیره این شرکت‌ها که قرار است خصوصی شوند، می‌روم، یک‌بار نامه‌ای رو می‌کنند که وضع مالی این نیست و آن است، یک بار مدیر به من اطلاعات نمی‌دهد و مانند اینها. آقای وزیر خودشان داستان را می‌دانند، اما سوالی که موقع خواندن این موضوع برای من پیش آمد این بود که اگر وزیر اقتصاد می‌تواند این مدیر را برکنار کند، چرا نمی‌کند و مشکوک شدم به این موضوع که بالاخره داستان چیست. وقتی مدیری جلو پای وزیر سنگ می‌اندازد و مانع اصلاحات اقتصادی می‌شود، باید وزیر حکم اخراجش را امضا کند و به قوه قضائیه هم اعلام کند که چنین فردی سمت دولتی دیگری نگیرد چون این فرد مانع اصلاحات اقتصادی است. اگر می‌خواهند فساد اقتصادی را دنبال کنند، باید به این موارد رسیدگی شود. حقوق 35 میلیونی که فساد اقتصادی محسوب نمی‌شود. موارد این چنینی است که فساد اقتصادی محسوب می‌شود. میلیاردها تومان سرمایه را در این شرکت‌ها خوابانده‌اند، ناکارآمد عمل می‌کنند و به وزیر هم پاسخگو نیستند. اگر وزیر می‌تواند چنین مدیری را اخراج کند و نمی‌کند، خودش مسوول است و اگر نمی‌تواند، رئیس‌جمهور باید پاسخگو باشد. به هر حال منافع کوچک و بزرگ مانع اصلاحات اقتصادی می‌شود، اما راه‌‌حل این مشکلات کاملا روشن است و اگر کسی بخواهد آنها را دنبال کند، پنهان نیستند. در حال حاضر بدنه پایه‌ای که بخواهد این مشکلات را شناسایی کند و راه‌حل پیشنهاد دهد در اقتصاددان‌های ایران وجود دارد و اگر به نظرات این گروه از اقتصاددانان توجه شود و اراده‌ای برای حل این مشکلات در دولت یازدهم وجود داشته باشد، ما باید شاهد تغییرات باشیم. وقتی این اتفاق نمی‌افتد من بیشتر اراده سیاسی را مقصر این وضعیت می‌دانم، نه کمبود دانش اقتصادی را. چون ما کشور عقب‌افتاده‌ای نیستیم که افراد بی‌سوادی داشته باشیم که نتوانند مساله را تشخیص دهند. مساله ما مشکل اکثر کشورهای در حال توسعه است و آن هم مساله اراده سیاسی برای اصلاحات است. به نظر من در حال حاضر این اراده اگر هم وجود داشته باشد، بسیار ضعیف است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۵ ، ۱۶:۴۰
حسین عباسی

کولرهای آبی ما و مسعود غزنوی

دوشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۵۷ ب.ظ

مسعود غزنوی، پسر سلطان محمود غزنوی، در دوران حکمرانی محمود در هرات و دور از چشم پدر بساط عیش و نوش به راه انداخته بود. کوشک‌ها ساخته بود و ملزومات تن پروری و زندگی راحت را از همه نوع فراهم آورده بود. از آن جمله بود کولر آبی!

بیهقی توضیح می دهد: "در کوشک باغ عدنانی فرمود تا خانه ای برآوردند خواب قیلوله را، و آن را مزمّـلها (تعریف مزمل از لغتنامه دهخدا: لوله ای باشد از مس یا برنج که چون بر جانب راست پیچند آب از آن لوله روان شود و اگر به طرف چپ گردانند بایستد و این لوله را بیشتر در حمام ها و آب انبارهای سرپوشیده نصب کنند.) ساختند و خیشها (تعریف خیش از لغت نامه معین: پرده ای از کتان که آن را در اتا ق می آویختند و برای خنک شدن ، آن را نمناک می کردند) آویختند چنانکه آب از حوض روان شدی و به طلسم بربام خانه شدی و در مزمّلها بگشتی و خیشها تر کردی. و این خانه را از سقف تا به پای زمین صورت کردند ، صورت های الفیه...(!) "

از زمانی که من رفتم طرح کاد سیم پیچی الکترو موتور و شدم متخصص کولر، شروع کردم به عیب یابی کولر که یا کار نمی کرد یا کار می کرد ولی سرد نمی کرد!

از زمان مسعود غزنوی تاکنون قطعاً تغییرات زیادی در کولرهای آبی انجام شده ولی احتمالاً این نسل جدید که همین مکعب آبی رنگ مشهور است از ابتدای آفرینش اش است به همین شکل و شمایل باقی مانده و مشکلاتش هم همین است. حتی اگر پره هایش و موتورش را بهتر نمی کنند، سیستم آبرسانی اش را عوض کنند. تقریباً هر کولری که من دیده ام یا آبش قطره قطره روی پوشالهایش ریخته می شد، یا آبی که روی پوشالها ریخته می شد به دلیل تنظیم نبودن شیب از یک طرف پوشالها پایین می آمد، یا یکی از شلنگهای آبرسانی کار نمی کرد و در نتیجه یکی از پوشالها خشک می ماند.

مشکل مفهومی این است که نقطۀ بهینۀ عملکرد کولر به متغیرهای زیادی وابسته است و حساسیت این نقطه به تغییر در آن متغیرها هم زیاد است. مثلاً برای اینکه آب به طور یکنواخت از تمام پوشال پایین بیاید باید مقدار کافی آب درست در وسط یک محفظه ریخته شود و محفظه هم کاملاً افقی باشد. فراهم کردن همۀ این شرایط در این وسیلۀ ابتدایی تقریباً غیر ممکن است. نتیجه اش می شود کولری که اگر کار هم بکند سرد نمی کند.

وجود این مشکلات نشانه ای است از اینکه انگیزه های اقتصادی تولید کننده ها مختل شده است. اگر روزی دیدیم که همین تکنولوژی بدوی را از این مشکلاتش رها کردند، معلوم می شود که انگیزه های اقتصادی دارد بدون مزاحمت کارش را می کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۵۷
حسین عباسی

نابرابری از دید برانکو میلانوویچ

يكشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۵، ۰۳:۳۷ ق.ظ

گفت وگویی داشتم با دوستان تجارت فردا در مورد برانکو میلانوویچ.

س: چند سالی است که بیش از هر زمان دیگری مساله نابرابری در مرکز توجه قرار گرفته است. علاوه بر اینکه رسانه‌ها به این مساله می‌پردازند، اقتصاددانها نیز در سخنرانی‌ها و نوشته‌ها و کتابهایشان این مساله را مدنظر قرار داده‌اند و حتی به ریشه‌های تاریخی آن تا سال‌ها و دهه‌ها قبل اشاره کرده‌اند. چه شد که نابرابری تا این حد برجسته شد و در کانون توجهات قرار گرفت؟

ج: نابرابری در حال حاضر بیش از هر زمان دیگری مورد توجه و مطالعه قرار گرفته است. نابرابری دو وجه عمومی و تخصصی دارد که بهتر است از هم جدا شود. وجه عمومی نابرابری به این مساله برمی‌گردد که هر زمان شرایط اقتصادی شکل نامطلوبی به خود می‌گیرد، توجه‌ها به این سمت بیشتر می‌شود. قبل از اینکه بحران اقتصادی و پیامدهای پس از آن پیش بیاید، طبقه متوسط مشغول کار خودش بود و طبقه ثروتمند هم در حال انباشت بیشتر پول بود و کسی هم در این زمینه صحبتی جدی نمی‌کرد که نابرابری در حال افزایش است. پس از آنکه بحران مالی 2008 در آمریکا رخ داد و به دیگر کشورها سرایت کرد، بسیاری به این مساله توجه نشان دادند که نابرابری در آمریکا و دیگر کشورهای صنعتی زیاد شده است. می‌دانید که جنبشی هم در نیویورک راه افتاد که اعتراضاتی با عنوان 99 درصد در برابر یک درصد به شکل خیابانی برگزار شد. منظور اینکه مسائلی چون نابرابری در بحرانهای اقتصادی بیشتر به چشم می‌آید. اما وجه تخصصی مساله نابرابری این است که به تبع مطرح شدن آن در روزنامه‌ها و رسانه‌ها، دانشگاهی‌ها هم توجه بیشتری به نابرابری نشان می‌دهند چون هم از طرف رسانه‌ها مورد پرسش قرار می‌گیرند و هم اینکه همواره مسائل روز اقتصاد برای ریشه‌یابی و ارزیابی مورد توجه آنهاست. اتفاق قابل ذکری هم که در مورد نابرابری رخ داد انتشار کتاب سرمایه در قرن بیست و یکم نوشته توماس پیکتی بود که با اسم زیرکانه‌ای که برای کتاب انتخاب شده بود، فضایی به نفع خودش ایجاد کرد و به فروش بالایی دست یافت.

نگاه جامعه دانشگاهی به نابرابری باید به این صورت باشد که ابتدا داده‌های خود در این زمینه را جمع‌آوری کند و به اطلاعاتی بپردازد که قبلا مورد توجه قرار نگرفته است. آقای برانکو میلانوویچ هم همین کار را کرده و به سراغ چرخه کوزنتس رفته که در مورد نابرابری در کشورهاست. بر اساس این چرخه در جوامع ابتدا یک برابری نسبی وجود داشت. در مسیر صنعتی شدن جوامع و حرکت از سمت مزارع به کارخانجات به تدریج نابرابری رو به افزایش می‌گذارد و مجدداً زمانی که جامعه به توسعه‌یافتگی می‌رسد، روند نابرابری کاهشی می‌شود. میلانوویچ در مطالعات خود این چرخه را به کل جهان تسری داده است. میلانوویچ می‌گوید پس از یک دوره افزایش و کاهش نابرابری، از دهه  1970که نابرابری در سطح پایینی قرار داشت، مجددا تا به امروز افزایش قابل توجهی پیدا کرده است.

س: آقای میلانوویچ حرف جدید یا سخن تازه‌ای، جدا از آنچه پیکتی یا کوزنتس یا دیگر اقتصاددانان قبلا عنوان کرده بودند، گفته است که در اقتصاد قابل توجه باشد؟

ج: پیکتی در کتابش به مساله نابرابری در سطح جهانی و ارتباط آن توجه می‌کند. میلانوویچ این جنبه را کاملاً برجسته کرده است و نسبت به سایر اقتصاددانانی که به نابرابری پرداخته‌اند روی مساله جهانی شدن تمرکز بسیار بیشتری دارد. در کتاب او نابرابری داخل کشوری به نفع نابرابری در کل جهان، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. می‌دانید که در سالهای اخیر مجموعه بزرگی از نظرات در مورد نابرابری در آمریکا در حال مطرح شدن است. مثلا اینکه تکنولوژی در حال گرفتن مشاغل از انسان‌هاست. در این زمینه مطالعات و تحقیقات قابل توجهی با این محور که طبقه متوسط کار خود را در صنعت به روباتها داده، انجام گرفته است. یک گروه از این افراد بیکار شده وارد بخش خدمات های تک، بخش دیگری هم وارد خدمات پایین‌تر شده‌اند و بخشی هم کار خود را از دست داده‌اند. میلانوویچ در کنار تکنولوژی (Technology) و سیاستگذاری (policy) به جهانی‌سازی که به آن openness می گوید هم به عنوان یک عامل دیگر در افزایش نابرابری توجه نشان داده است و می‌گوید این سه عامل که به اختصار TOP هستند، دلایل اصلی ایجاد و افزایش نابرابری در دنیای امروز به ویژه آمریکا در دهه‌های اخیر است. روند توسعه تکنولوژی، جهانی‌سازی و سیاستگذاری به زیان طبقه متوسط در کشورهای توسعه یافته و صنعتی جلو رفته است. به طوری که در یک بازه زمانی مثلا طی 20 سال گذشته، درآمد طبقه متوسط آمریکا و کشورهای صنعتی رشد نداشته و سرکوب شده است. در مقابل طبقه ثروتمند در همین کشورها رشد درآمدی خود را با اثرگذاری روی سیاست‌ها و سود ناشی از ثروت حفظ کرده است. طبقه متوسط کشورهای در حال توسعه و نوظهور هم که از جهانی‌سازی و تکنولوژی منفعت برده، توانسته است افزایش درآمد متناسبی داشته باشد.

از نظر من نکته حائز اهمیت این است که چنین مسائلی به طور مستقیم با نابرابری مربوط نمی‌شود: مساله ثروتمندان و اثر آنها روی سیاست، مساله جهانی‌سازی و اثر آن روی تفاوت درآمدی کشورهای متفاوت و مساله تکنولوژی و پیامدهای آن را می‌توان جدا از نابرابری مورد بررسی و تحلیل قرار داد، اما این جداسازی در کار میلانوویچ اتفاق نمی‌افتد. اتخاذ چنین رویکردی طبیعی به نظر می‌رسد چون این جداسازی کل هیجان داستان را می‌گیرد. به نظر من نابرابری به معنایی که ما در موردش صحبت می‌کنیم قابل جداسازی از مفاهیمی چون طبقه ثروتمند، سیاست، فقر و ... است. اگر من بخواهم شخصا اشاره کنم که چه مساله‌ای برای تحقیق و مطالعه حائز اهمیت است، به نظر من مستقل از تمام مباحث هیجان انگیزی که در مورد نابرابری وجود دارد، باید آن را از مساله فقر یا اثرگذاری ثروتمندان بر سیاست جدا کرد. در این زمینه من تحقیقات جان کاکران [در متن تجارت فردا به جای جان کاکران، استیون کاپلان آمده است که احتمالاً اشتباه پیاده سازی متن صحبت است!] را بسیار می‌پسندم که در مطالعات خود در مورد نابرابری این مسائل را از هم جدا می‌کند. فقر و  اثر منفی پول بر سیاست را از نابرابری جدا می‌کند. همان مساله‌ای که میلانوویچ عکس آن عمل می کند.

میلانوویچ جدا شدن بریتانیا از اتحادیه و اتفاقات سیاسی در صحنه رقابت برای ریاست جمهوری آمریکا را رقابت بین پوپولیسم و پلوتوکراسیسم می‌داند. به این معنا که طبقه متوسط و طبقه پایین تمایل دارند به کسی رای بدهند که مرزها را به روی نیروی کار مهاجر مسدود کند و آمریکا را دوباره به دوران شکوهمند  دهه 60 یا 70 میلادی برگرداند. میلانوویچ در آمریکا ترامپ را نماد پوپولیسم و کلینتون را نماد پلوتوکراسی معرفی می‌کند. این مساله که پولدارها در آمریکا و اروپا وضع خوبی دارند اما طبقه متوسط وضع خوبی ندارد باعث ایجاد این برداشت شده است. اما من معتقدم این وضعیت ربط چندانی به نابرابری ندارد. این مسائل متفاوت از نابرابری است. اگر قرار است به نابرابری پرداخته شود بهتر است چنین مسائلی از آن جدا شود.

س: اما آقای میلانوویچ این مسائل را کاملا مرتبط می‌داند. از جمله در همان موضوع  سیاست، اثر ثروتمندان روی انتخابات و نامزدهایی را که رای می‌آورند جزو عوامل ایجادکننده نابرابری می‌شمارد.

ج: به طور کلی میلانوویچ نسبت به پیکتی علمی‌تر  و دقیقتر صحبت می‌کند. یعنی زمانی که از پوپولیسم در حال شکل‌گیری در آمریکا علیه مهاجرت یا جهانی شدن سخن می‌گوید این را به این دلیل می‌داند که بخشی از مشاغل طبقه متوسط به شکل کارآمدتر به کشورهایی مانند چین منتقل شده است. اما او با این کار نظام اقتصادی یا توسعه تکنولوژی یا جهانی شدن را زیر سوال نمی‌برد. میلانوویچ مستقیماً و صراحتاً یک اصطلاح انگلیسی به کار می‌برد و می‌گوید وقتی نوزاد را در یک تشت آب می‌شویید و آب داخل تشت آلوده می‌شود، آب را بیرون می‌ریزید اما نوزاد را که با آب آلوده بیرون نمی‌اندازید. جهانی‌سازی یا باز شدن فضای تجارت آنقدر منافع برای همه کشورها دارد که باید آن و منافع مترتب از آن را پذیرفت. اینکه گروهی در کشورهای صنعتی و توسعه یافته از این فرآیند متضرر می‌شوند دلیلی بر بستن فضا نیست، بلکه باید راهکاری برای جبران ضرر آنها پیدا کرد. جالب اینجاست که در جریان میزگردی که بین برانکو میلانوویچ و پل کروگمن، اقتصاددان و ستون‌نویس نیویورک تایمز، برپا شده بود، کروگمن اعتراض مختصری به میلانوویچ دارد که زیان طبقه متوسط هیچگاه جبران نمی‌شود. اما از دید من جهت گیری میلانوویچ صحیح‌تر از افرادی مانند پل کروگمن است که بسیار در مورد نابرابری صحبت می‌کنند.

س: بعد از انتشار کتاب توماس پیکتی با عنوان سرمایه در قرن بیست و یکم و استقبال شگفت‌انگیزی که از این کتاب صورت گرفت، این ذهنیت ایجاد شد که ایده‌ها و اصول سوسیالیسم در حال احیاست. در حال حاضر هم کتاب نابرابری جهانی برانکو میلانوویچ این فضا را تقویت کرده است. اما آیا آنچه میلانوویچ مطرح می‌کند در واقع نسبتی با سوسیالیسم دارد؟ آیا می‌توان ارتباط محکمی بین یافته‌ها و ایده‌های میلانوویچ و سوسیالیسم یافت؟

ج: اینکه آقای میلانوویچ با سوسیالیست‌ها یا افرادی که تمایلات سوسیالیستی دارند، قدم می‌زند قابل تردید نیست؛ حتی اگر خودش به طور مشخص سوسیالیست نباشد. میلانوویچ در نوشته‌ها یا سخنرانی‌هایش به طور مکرر به سوسیالیسم اشاره می‌کند که نشان‌دهنده توجه عمیقا او به این دیدگاه است.‌ البته هم پیکتی و هم میلانوویچ سعی دارند از جنبه‌های منفی سوسیالیسم که سبب افت شدید رفاهی و مانع رشد اقتصادی بسیاری از کشورها در دهه‌های گذشته شد و نتایج فاجعه‌باری مانند دیکتاتوری‌های فردی و تک حزبی ایجاد کرد، فاصله بگیرند. دوری‌گزینی آنها از دیکتاتوری سوسیالیسم و کمونیسم بارز است اما میلانوویچ در این زمینه نسبت به پیکتی تلاش بیشتری از خود نشان می‌دهد. میلانوویچ در بعضی از نوشته‌هایش اشاره می‌کند که برخی ایده‌های سوسیالیسم مانند توجه به اقشار فقیر، توجه به زنان و کودکان باید مدنظر قرار گیرد. ما هم آموخته‌ایم که سوسیالیسم سوالات خوبی را مطرح و توجهات را به مسائل مغفول جلب می‌کند. میلانوویچ در این حد با سوسیالیسم همراه است. حالا اینکه افرادی از این حد فراتر می‌روند و حضور دولت دخالت‌گر به عنوان راهکار سوسیالیسم را با مستند کردن به میلانوویچ بازطرح می‌کنند حرف دیگری است. آنچه میلانوویچ از آن صحبت می‌کند الزاماً با دولت دخالت‌گر همراه نیست. توماس پیکتی مساله مالیات بر ثروت در جهان را مطرح می‌کند که به نوعی یک دولت دخالت‌گر در سطح جهانی و فراتر از مرزهای ملی است اما میلانوویچ تا این اندازه جلو نمی‌رود و برابر برداشت من بسیار محتاطانه و در راستای ایجاد منافعی برای جامعه پیرامون سوسیالیسم می‌چرخد. به طور طبیعی آن مفهوم و تعریف ویکیپدیایی که در مورد سوسیالیسم داریم که در برابر کاپیتالیسم قرار می‌گیرد و مساله‌اش در اختیار داشتن وسایل تولید توسط دولت است، در مورد تفکرات میلانوویچ صدق نمی‌کند. لذا من چنین برداشتی ندارم که میلانوویچ از مباحثی که اکنون مطرح کرده است بتواند به دخالت شدید دولت در اقتصاد که سوسیالیست‌ها و طرفداران چپ اقتصاد بازار مانند کروگمن به آن توصیه می‌کنند، تغییر عقیده بدهد. ممکن است بعدها و در درازمدت به این مساله بپردازد اما در حال حاضر این ایده را مطرح کرده است که تکنولوژی، جهانی‌سازی و سیاستگذاری مساله نابرابری را شکل داده‌اند و باید به آن توجه شود.

س: آقای میلانوویچ در توضیحی که برای سیکل نابرابری دارد معتقد است که کاهش نابرابری نتیجه اجتناب‌ناپذیر افزایش آن است. او در مسائلی که به تغییر در سیکل نابرابری می‌انجامد به مساله جنگ و تغییرات شدید سیاسی اشاره می‌کند. از دید او چه مساله‌ای باعث کاهش مجدد نابرابری فزاینده کنونی می‌شود؟ آیا باید منتظر جنگ باشیم؟

ج: این نکته مهمی است که میلانوویچ را از سوسیالیست‌ها و کمونیست‌ها و طرفداران دخالت شدید دولت در اقتصاد متمایز می‌کند. در نظریه مارکس داریم که تضاد طبقاتی در جوامع منجر به قیام طبقه کارگر بر طبقه حاکم می‌شود و طبقه کارگر با در دست گرفتن ابزار تولید باعث ایجاد جامعه سوسیالیستی و در نهایت جامعه بی‌طبقه می‌شود. یعنی در تئوری مارکس تغییر از جامعه برابر و پیشامدرنی به جامعه صنعتی و سپس جامعه بی‌طبقه از طریق انقلاب صورت می‌گیرد. میلانوویچ که به طور مشخص در نوشته‌هایش نسبت به جنگ بسیار بدبین است، می‌گوید جنگها و فجایع از عواملی است که می‌تواند ما را به برابری بیشتر سوق دهد اما باید مراقب آن باشیم که اتفاق نیفتد. در واقع میلانوویچ هشدار می‌دهد که این اتفاق ممکن است روی دهد اما چنین روشی در ایجاد برابری مطلوب و خواسته ما نیست. در مقابل داستانی را مطرح می کند و می‌گوید من معتقدم نظام سرمایه‌داری دارای یک مکانیسم خوداصلاحی است که نظریه مارکس آن را ندارد. میلانوویچ می گوید مکانیسم‌هایی در داخل سرمایه‌داری وجود دارد که باعث می‌شود زمانی که نابرابری از یک حد افزونتر می‌شود، دوباره روند معکوس در پیش بگیرد. میلانوویچ مکانیسم شفافی را ارائه نمی‌کند اما به عنوان نمونه اشاره می‌کند که طبقه متوسط در حال جابجایی است. زمانی که نابرابری زیاد می‌شود تقاضا برای توانمندی‌های طبقه متوسط تغییر می‌کند و در نتیجه با یک تغییر و کسب توانمندی‌های متفاوت، طبقه متوسط می‌تواند درآمد بیشتری کسب کند. یا تجمیع سرمایه ممکن است به شکل دیگری در طبقه متوسط اتفاق بیفتد. میلانوویچ معتقد است طبقه متوسط در چین در حال کاهش نابرابری جهانی است. زمانی که کشورهای در حال توسعه به حدی می‌رسند که درآمد میانه افزایش می‌یابد برخی مشاغل دیگر به آنجا انتقال نمی‌یابد و با تغییر شکل و فرم جایگاه دیگری باید پیدا کند. یعنی ترکیبی از مکانیسم یادگیری، قیمت‌ها و تغییرات طبیعی بازار می‌تواند مجموعه عواملی باشد که روند افزایش نابرابری را معکوس کند و وضعیت آن را بهبود بخشد. میلانوویچ مدل مشخصی ارائه نمی‌دهد اما احتمال کارایی مکانیسم خوداصلاحی نظام بازار را در این مورد می‌دهد.

س: فکر می‌کنید کتاب نابرابری جهانی میلانوویچ و مجموعه ایده‌های او اثرگذاری مثبت یا درسی هم برای ایران داشته باشد؟

ج: من فکر می‌کنم با توجه به موضوعاتی که از جانب میلانوویچ در باب مشکلات اقتصادی موجود در سرمایه‌داری یا اثر جهانی شدن روی افزایش نابرابری مطرح شده است این احتمال وجود دارد که از چندی دیگر شاهد نوشتن مقالاتی در ایران باشیم که می‌گوید دوره سرمایه‌داری و جهانی شدن به سر رسیده است، سوسیالیسم باید مجدد احیا شود، ثروتمندان باید پولهایشان را پس بدهند و این سری مسائل. افرادی هستند که بخواهند ایران را وارد این بازی‌های کم‌ارزش بکنند. در حالی که اگر واقعا ما وارد فرآیند جهانی‌شدن و استفاده از تکنولوژی بشویم جزو برندگان خواهیم بود نه بازندگان. ما می‌توانیم از برندگان بزرگ این بازی باشیم. ما هنوز از نظر فناوری، درآمد و سایر شاخص‌های اقتصادی و اجتماعی به مرحله‌ای نرسیدایم که بخواهیم از فرآیند جهانی‌سازی زیان ببینیم. هنوز فاصله زیادی با این سطح داریم و می‌توانیم سالها از این فرآیند منتفع شویم. مباحثی که آقای میلانوویچ مطرح می‌کند علایق طبقه متوسط آمریکا و کشورهای صنعتی و توسعه‌یافته است و بلاتردید در زمره خواسته‌های طبقه متوسط چین، هند، ایران، اندونزی و بسیاری از کشورهای در حال توسعه نمی‌گنجد و حتی در تقابل با آن است. ما می‌توانیم از منافعی که چین و هند و ترکیه و امارات متحده عربی از فرآیند جهانی‌سازی کسب کرده‌اند درس بگیریم. منافع قطعی ما از جهانی‌سازی بسیار بیش از زیانهای احتمالی آن خواهد بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۵ ، ۰۳:۳۷
حسین عباسی
معرفی کتاب: گناهان پنهان اقتصاددانان
The Secret Sins of Economists
Deirdre McCloskey

چندی پیش یکی از دوستان کارهای خانم مک کِلاسکی را به من معرفی کرد. کتاب بالا، که در واقع جزوه ای است در حدود ۶۰ صفحه، را چند روز پیش خواندم. کتاب تازه ای نیست و احتمالا بسیاری از اقتصاددانان آن را دیده اند، اما از نظر علمی و پژوهشی طراوت بخش است. در هر صورت، بد ندیدم که آن را با خوانندگان محترم irpdonline در میان بگذارم. 

این کتاب نقدی است دربارهٔ نگرش و روش های رایج در پژوهش های اقتصادی است. در این کتاب، ایشان "گناهان" اقتصاددانان را به چند دسته تقسیم می کند:

۱. گناهانی که در واقع گناه نیستند بلکه ارزش اند، مانند کمیت گرایی (quantification) و استفاده از ریاضیات.

۲. گناهانی که به راحتی قابل جبران اند، مانند بی توجهی به زمینهٔ اجتماعی موضوع مورد بررسی.

۳. گناهانی که گذشت بسیار می طلبد که بخشیده شوند، مانند بی توجهی به کار میدانی و بی توجهی به دستاوردهای سایر رشته ها. این نوع گناهان خاص اقتصاددانان نیستند.

۴. گناهانی که به هیچ وجه قابل بخشش نیستند. اینها عبارتند از تئوری پردازی کیفی و تمرکز بر روی معنی داری آماری. تئوری پردازی کیفی (که به زعم ایشان ساموئلسون بنیانگذارش بود و بخش عمدهٔ پژوهش های اقتصادی را پس از وی در بر گرفت)،  تئوری سازی بدون توجه به آزمون پذیری و قابلیت کمّی سازی نتایج آنان است. به عنوان مثال، با منطق ریاضی و استدلال اقتصادی می توان با دقت و ظرافت تحسین برانگیزی تشریح کرد که مجموعه فروض A منجر به C می شود و تمام (یعنی بدون ارائهٔ راه حلی عملی برای اندازه گیری میزان اثر A آن C)! واقعیت این است که با همان منطق و استدلال و با همان دقت و ظرافت تحسین برانگیز می توان از مجموعه فروض متفاوت´A نتیجهٔ کاملا متفاوت ´C را هم گرفت (باز هم بدون ارائهٔ راه حلی عملی برای اندازه گیری میزان اثر´A آن ´C) و این کاری است که هیچ فیزیکدانی نمی کند. افزون بر این، به نظر ایشان، توجه بیش از حد به معنی داری آماری موجب کج فهمی های فراوانی در حوزهٔ تجربی اقتصاد شده است؛ چنانکه واقعیت های غیر قابل تردید و سیاست های مفیدی به دلیل اینکه در سطوح رایج معنی داری (۱٪، ۵٪، و ۱۰٪) تایید نشده اند، مورد توجه قرار نگرفته اند. 

این "گناهان" اخیرند که کانون توجه خانم مک کلاسکی هستند. ایشان در نوشته های دیگر خود نیز بر این مشکلات روش شناختی تاکید کرده و جزییات بیشتری را ارائه می دهد. به نظر من، اینها نکات پراهمیتی هستند که بر روشی که برای تحقیق بر می گزینیم یا بر اعتباری که برای نتایج یک تحقیق قائل می شویم تاثیر می گذارند، بنابراین شایسته توجه و نقد و بحث هستند. 

کتاب کوتاه و خوش خوان است و خواندن آن را به  آنان که آن را نخوانده اند توصیه می کنم. 

پی نوشت: متوجه شدم که این کتاب به فارسی نیز ترجمه شده است. سایت ترجمان نیز مروری بر این کتاب نوشته است: 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۲۶
حسین عباسی

چرخ اقتصاد بنا است بر مدار سابق بچرخد!

چهارشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۰۷ ق.ظ

جملۀ زیر شاهکار تازه در عرصۀ اصلاحات اقتصادی است: "آمار طلاق به اندازۀ کافی بیان شده است و ارائۀ آمار صرف دردی را دوا نمی کند."

سالها است پنهان کردن آمار را آزموده اند که به مانند شکستن دماسنج است در مسیر درمان بیمار، که دارد تب را نشان می دهد و لابد ارائۀ درجه حرارت بیمار دردی را دوا نمی کند.

البته که صرف آمار دردی را دوا نمی کند. ولی اگر آمار ارائه نشود اصولاً دردی کشف نمی شود که بخواهد درمان شود. وقتی بیمار مرد تازه یادشان می افتد که شاید تب داشت و می شد پاشویه اش کرد. لابد عمرش به دنیا نبود خدا بیامرز!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۵ ، ۰۴:۰۷
حسین عباسی

تسهیل توسعه با روغن خوراکی!

جمعه, ۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۱۸ ب.ظ

می دانستید نسترن آزاد سرخ کردنی 16 کیلویی حلب مخصوص زولبیا شده 70800 تومان؟؟؟ البته که نمی دانستید!

سایت تسنیم گزارشی از گران شدن روغن خوراکی منتشر کرده است. گروهی از کارمندان دولت به نام کارگروه تنظیم بازار نشسته اند و قیمت جدید 170 (یکصد و هفتاد) قلم روغن خوراکی را تعیین کرده اند. لیست زیر این قیمت های جدید را نشان می دهد. 

این لیست احتمالاً به درد کسی نمی خورد بجز افرادی که اقتصاد توسعه درس می دهند تا به دانشجویان بگویند چرا دولت ها معمولاً در ایجاد توسعه شکست می خورند. فکرش را بکنید چند تا از این نوع کالاها در بازار هست که دولت بخواهد قیمت تعیین کند و چقدر منابع صرف این نوع مقررات می شود که شانس بزرگی آورده ایم اگر اجرا نشوند.

اگر هم نخواستید قیمت های جدید را حفظ کنید، زیر نویسش را حتماً بایستی بخوانید و با همگان شیر(!) کنید: "نکتۀ حائز اهمیت: قیمت فوق الذکر حداکثر قیمت بوده و کاهش قیمت و انفاع مستقیم مصرف کنندگان امری شایسته و مورد تاکید و تقدیر بوده و برگشت به قیمت مصوب مصداق گرانفروشی نخواهد بود". 

تازه می پرسند چرا هنوز در رکود هستیم!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۵ ، ۱۸:۱۸
حسین عباسی
مقدمه: نوشتۀ زیر متن کامل مطلبی است که از محمد کریمی در روزنامۀ دنیای اقتصاد منتشر شد. محمد خبر داد که متن نوشته شده توسط او را در روزنامه بدون اجازۀ او تغییر داده اند. در دورانی که من با روزنامه همکاری داشتم، بیشتر با میثم هاشم خانی، چنین اتفاقی کمتر می افتاد و این شده بود یکی از بزرگترین مزیتهای دنیای اقتصاد. در مورد نوشته های من، میثم شخصاً مراقب بود که کم و زیاد شدنش بدون آگاهی من نباشد. دقت میثم و رعایتی که نسبت به حساسیتهای من، و به احتمال قوی به نوشته های سایر دوستان خارج از روزنامه، داشت، سبب شده بود که من بسیاری از تغییرات غیر محتوایی را به او واگذار کنم. با وجود این برای هر تغییر به من خبر می داد. به نظر من این اولین اصل روزنامه نگاری است. تجربۀ من در کار با نشریات دیگر چندان نشان از رعایت این اصل ندارد. روزنامۀ دنیای اقتصاد و نشریاتی که با آن در ارتباطند، مثل تجارت فردا، تا کنون در این زمینه خوب عمل کرده اند. اگر دنیای اقتصاد بخواهد از این اصل تخطی کند، می پیوندد به مجموعۀ بزرگ نشریات بی محتوی و بی فایدۀ دیگر. امیدوارم چنین نباشد.

متن محمد:

(این مطلب در روز ۱۴ تیر ۱۳۹۵ در روزنامهٔ دنیای اقتصاد با تغییر عنوان و دست بردن در متن آن منتشر شد. آقای حسین عباسی لطف کردند و اجازه دادند که نسخهٔ کامل آن در وبساتش منتشر شود.)

هر سال در حدود ۳۰ میلیون نوزاد مسلمان به دنیا می آیند. بخشی از دوران جنینی بیش از ۲۰ میلیون نفر از این نوزادان با ماه مبارک رمضان مصادف بوده است. قوانین اسلامی زنان حامله را از روزه داری معاف نموده است. با وجود این، نظرسنجی ها نشان می دهند که اغلب زنان حاملهٔ مسلمان، دست کم مدتی، روزه می گیرند تا با مشارکت اجتماعی در این سنت اسلامی، این تکلیف الهی را به تنهایی و در زمانی دیگر بجا نیاورند. آنان که روزه نمی گیرند نیز ممکن است محدودیت هایی بر وعده های غذایی خود و نوع خوراکی که مصرف می کنند اعمال کنند. پرسشی که از دیرباز مطرح بوده این است که تصمیم مادران مسلمان حامله درباره تغذیه شان در دوران ماه مبارک چه آثاری بر سلامتی فرزندشان دارد. 


در دههٔ اخیر، جمع آوری آمار و اطلاعات بهداشت مادر و نوزاد در کشورهای در حال توسعه مورد توجه ویژه نهادهای بین المللی، از جمله سازمان بهداشت جهانی، بوده است. وجود آمار و اطلاعات در کنار پیشرفت روش های علمی سنجش تاثیر سیاستگزاری ها و تغییرات محیطی، این امکان را برای محققان فراهم کرده است که به پرسش هایی از این دست پاسخ دهند. 


مطالعهٔ جامعی که در سال ۲۰۱۱ بوسیله دیوید اَلمون٘د و باش٘کار مَزوم٘دار انجام شد نشان داد که همزمان شدن ماه رمضان با دوران جنینی موجب کاهش وزنِ هنگامِ تولد نوزادان مسلمان می گردد. مطالعات دیگر، از جمله مطالعهٔ محمد مجید (۲۰۱۴) و محمد کریمی (۲۰۱۵)، این نتیجه را تایید می کنند. وزنِ هنگامِ تولد به این دلیل مورد توجه ویژهٔ محققان است که مطالعات آماری بیانگر رابطه ای قوی بین آن و ریسک ابتلا به بیماری هایی چون دیابت و انواع بیماری های قلبی در دوران میانسالی و پیری وجود دارد. 


رابطهٔ بین وزنِ هنگامِ تولد و ریسک ابتلا بیماری قلبی در بزرگسالی بطور تصادفی بوسیلهٔ دیوید بارکِر، پزشک و محقق برجستهٔ دانشگاه ساثهمتون، در ابتدای دههٔ ۱۹۹۰ کشف شد. در توضیح این رابطه، بارکر و همکارانش "نظریهٔ منشاهای جنینی" را مطرح نمودند. بر اساس این نظریه، یک جنین رشد و تکامل خود را بر اساس پیام هایی که از طریق مادر دریافت می کند، طوری تنظیم می کند که احتمال بقای خود در دوران جنینی و پس از آن را حداکثر کند. پیام ها عموما از طریق تغذیهٔ مادر به جنین منتقل می شوند و واکنش تکاملیِ جنین به اختلال در جریان تغذیه معمولا در جهت حفاظت از مغز است که ممکن است به زیان رشد کافی اعضای دیگر همچون قلب تمام شود. برآیند این نوع واکنش های تکاملی اثر خود را بر روی وزنِ هنگامِ تولد نشان می دهند. 


مطالعه های محمد کریمی (۲۰۱۵ ٫ ۲۰۱۶) نشان می دهند که حتی اگر اثر همزمانی دوران جنینی و ماه رمضان به صورت کاهش وزنِ هنگامِ تولد خود را نشان ندهد، به صورت کاهش قدِ هنگامِ خردسالی ظاهر می گردد. بر اساس این مطالعات، کودکان مسلمانی که دوران جنینی شان با ماه رمضان مصادف شده است، به طور معنی داری از همقطاران خود کوتاه ترند. این در حالی است که رابطه ای بسیار قوی بین قد و خطر ابتلا به انواع بیماری ها وجود دارد. مطالعات هانس والر (۱۹۸۴)، رابرت فوگِل (۱۹۹۴) و ده ها مطالعه دیگر  این رابطه را تایید می کنند. افزون بر این، نشان داده شده است که رابطه ای مستقیم بین قد و درآمد افراد وجود داد. به عنوان مثال آن کِی٘س و کریستینا پَک٘س٘تون (۲۰۰۸) نشان دادند که هر اینچ افزایش قد بطور متوسط با ۲.۵ درصد افزایش درآمد در ایالات متحده همراه است. 


علاوه بر آنچه که درباره وزنِ هنگامِ تولد و قدِ هنگام خردسالی گفته شد، اَل٘مون٘د و مَزوم٘دار (۲۰۱۱)، الموند، مزومدار و وَن اِویجِک (۲۰۱۱)، وَن اِویجِک (۲۰۱۱)، مجید (۲۰۱۴) و کریمی و کاروسو (۲۰۱۴) نشان می دهند که مصادف شدن دوران جنینی با ماه رمضان موجب تضعیف عملکرد تحصیلی در مقطع ابتدایی، افزایش خطر ابتلا به بیماری قلبی، دیابت نوع دوم و دردهای مزمن در برزگسالی، کاهش سطح عمومی سلامت در پیری و کاهش درآمد در میانسالی می گردد.


تمامی مطالعاتی که در اینجا از آنها یاد شد، توجه اکید بر شناسایی اثر علّیِ همزمانی ماه رمضان و دوران جنینی بر متغیرهای موردنظر خود دارند. به این معنی که آثار اندازه گیری شده ممکن است نتیجهٔ همزمانی دوران جنینی با فصل زمستان (که در آن عمولا کیفیت تغذیه در جوامع روستایی کاهش می یابد) یا نتیجهٔ سطح درآمد یا سواد والدین باشند. اگر این گونه باشد، آنچه که اندازه گیری شده است لزوما تاثیر علّیِ همزمانی دوران جنینی با ماه رمضان نیست. 


مکانیزم اصلی اثر ماه رمضان بر متغیرهای ذکر شده، کاهش میزان گلوکز یا قند خون است. بررسی های آزمایشگاهی نشان می دهند که سطح انواع گلوکز در خون افراد روزه دار کاهش می یابد. هرچند که پس از افطار سطح گلوکز به حالت عادی بر می گردد، اما مطالعات جدید، از جمله مطالعهٔ مهم مِت٘زِلِر و همکارانش در سال ۱۹۸۲، نشان می دهند که کاهش گلوکز خون حتی به صورت موقت و کوتاه مدت می تواند آثار زیانباری بر روی جنین داشته باشد. 


آنچه که گفته شد بر نقش خطیر تصمیمات و تغذیه مادر در دوران حاملگی بر سلامتی فرزندانش، نه فقط در دوران جنینی و کودکی شان، بلکه در تمام طول عمرشان تاکید دارد. این مساله مهم، که از جملهٔ یافته های قابل استناد علمی است، نیاز به اشاعه و آگاهی رسانی دارد. ماه رمضان و شرایط خاص آن تنها یکی از موقعیت هایی است که لزوم اطلاع رسانی در این زمینه را یادآوری می کند. البته دین اسلام ساز و کار مناسب را برای مادران مسلمان پیش بینی کرده است که نیازمند توجه بیش از پیش آنان است. افزون بر این، زنان (به ویژه زنان شاغل) حامله باید از به تعویق انداختن وعده های غذایی خود بشدت بپرهیزند. 


سیاستگزار نیاز می تواند سیاست هایی را برای بهبود فضای کار برای کارمندان حامله تدارک ببیند. به عنوان مثال، می توان کارفرماییان را تشویق کرد که در ماه رمضان اتاقی را به منظور تغذیه کارمندان حامله اختصاص دهند. سابقه و تجربه اجرای سیاست هایی مشابه این در جوامع دیگر وجود دارد. به عنوان نمونه، دانشگاه ها و سازمان های دولتی در ایالات متحده از چندین سال پیش شروع به اختصاص مکان هایی برای شیردادن مادران کرده اند که بسیار مورد توجه خانواده ها قرار گرفته است.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۵ ، ۰۱:۳۷
حسین عباسی

حقوق‌های بالا فقط نوک کوه یخ‌اند

پنجشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۴۶ ب.ظ

در داستان حقوق‌های چندده‌میلیونی می‌توان علت ناکامی در مبارزه با فساد در ایران (و مشابه با آن در بسیاری از کشورهای در حال توسعه) را یافت: مبارزه با فساد هم مثل بسیاری از تصمیمات اقتصادی تصمیمی سیاسی است.

در ادبیات اقتصادی در توضیح ناکامی در مبارزه با فساد در بسیاری از کشورهای در حال توسعه به عوامل زیر اشاره شده است:

حاکمیت هر نوع مبارزه جدی با فساد را نوعی مشروعیت زدایی می‌انگارد.

مبارزۀ جدی با فساد پای وفادارترین طرفداران حاکمیت را هم به میدان باز می‌کند.

افشای فساد و مبارزه با آن معمولاً نوعی دعوای سیاسی است که یک گروه سیاسی علیه گروه سیاسی دیگر به راه می‌اندازد.

فساد پایین دستی‌ها و پاک دستی بالا دستی‌ها افسانه‌ای است که حتی اگر درست باشد، از مسئولیت بالادستی‌ها ذره‌ای نمی‌کاهد.

آیا با همۀ اینها که گفته شد، افشای فسادهایی مانند حقوق‌های چندده‌میلیونی فقط یک بازی سیاسی است؟ قطعاً نه. اینکه گروه‌های سیاسی برای مشروعیت زدایی از طرف مقابل دست به افشای فساد بزنند، مفید بودن افشای فساد را منتفی نمی‌کند. انگیزه هر چه باشد، افشای فساد حرکتی است در جهت افزایش شفافیت. اصولاً یکی از مهمترین فواید رقابت سیاسی، در هر سطحی، این است که اطلاعاتی که مردم به آن دسترسی ندارند، از سوی رقبای سیاسی ارائه شود.

بدیهی‌ترین و در عین حال بدترین نوع برخورد افراد مسئول هم این است که بگویند روزنامه‌ها و گروه‌های سیاسی مقابل دارند جنجال بپا می‌کنند. البته که جنجال بپا می‌کنند. این ماهیت دعوای سیاسی است. همان کاری را می‌کنند که گروه رقیب با گروه آنها می‌کند.

دو طرف این دعوای فساد، بر خلاف آنچه دیده می‌شود، دو گروه سیاسی نیستند. طرفین دعوا را میزان برخورداری از قدرت تصمیم‌گیری عمومی تعیین می‌کند. در نتیجه مدیران هر دو گروه سیاسی در طرف متهم می‌نشینند و مردم در طرف دیگر.

مبارزه با فساد نه ساده است و نه یک شبه ممکن. اولین شرط آن افزایش شفافیت است. اولین لازمۀ نهادی آن هم قوۀ قضائیۀ کارآمد و مستقل. همین دو شرط کافی است تا ببینیم این کار در کشورهای در حال توسعه تا چه اندازه مشکل است.  

بامزه‌ترین و عوامفریبانه ترین بخش داستان حقوق‌های بالا رفتار مدیرانی است که فوری فیش حقوقی خود را منتشر می‌کنند. حقوقی که مدیران به طور رسمی و تحت عنوان "حقوق" می‌گیرند فقط آنقدر هست که صرف توجیبی آقازاده شود.

آنچه از "مدیر دولتی بودن" در ایران نصیب آدم می‌شود را می‌توان از اخباری که از مدیر عامل سابق بانک ملی ایران در مورد سرمایه گذاری‌های "چند صد میلیون دلاری" در کانادا منتشر می شود درآورد نه از فیش‌های حقوقی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۵ ، ۱۷:۴۶
حسین عباسی