ازدواج سفید
از عجایب روزگار یکی این که در مملکت گل و بلبل ما همه از مشکلی بنالند و وقتی جامعه خود به خود برای آن مشکل راه حلی می یابد، شروع کنند به کوبیدنش.
ازدواج در ایران مشکلی است بزرگ، به هزار دلیل، مهمتر از همه غلبۀ سنتهای دست و پا گیر و هزینه بر. در شکل گیری زندگی مشترک دو آدم، انگار همه، از خاله و عمه و خانباجی گرفته تا بزرگ فامیل و خروس همسایه، باید ارضا شوند. هزینه های ازدواج را هم که اصولاً نمی توان حتی بر شمرد، از بس زلم زینبو دارد. انگار نه انگار قرار بوده همۀ اینها مقدمه ای باشد برای شکل گیری زندگی مشترک. همۀ اینها در شرایط رکود اقتصادی سالهای اخیر و بیکاری گسترده و درآمد پایین افراد دارای کار، بخصوص جوانان، تشدید می شود.
پاسخ بسیاری از افراد به این شرایط روشن است. بی خیال ازدواج!
در نتیجه مشکلی ایجاد شده است به نام افزایش سن ازدواج و در نتیجه تجرد دائمی بخش قابل توچهی از جوانان. (برای اینکه خیال برخی را راحت کنم که این امر در همۀ دنیا "مشکل" محسوب می شود اشاره می کنم به گزارشهای اخیر در مورد تجرد در ژاپن و برنامه های دولت برای رفع آن. دولت دارد پول می دهد که دولتهای محلی مجلس بزن بکوب راه بیندازند بلکه گل پسران و شازده خانومهای ژاپنی مهرشان به دل هم بیافتد وبروند سر خانه و زندگی!) و البته گمان نکنیم که این گروه ساکت نشسته اند و کاری نمی کنند. اطلاعاتی که از رفتارهای جنسی جوانان منتشر می شود تنها مؤید یک نکته است: روابط از چیزی که فکر می کنیم گسترده تر و دارای عوارض منفی تر است. در نتیجه هر نوع محدود شدن از آن عارض منفی می کاهد.
برخی که شجاعتر (و نجیب تر) بوده اند گفته اند: زرشک! چرا من بی خیال ازدواج شوم، بی خیال سنتها می شوم.
در
نتیجه دختر و پسر دست هم را گرفته اند و رفته اند سر زندگی مشترک. یعنی
همان کاری که باید بکنند. اسمش را هم گذاشته اند ازدواج سفید.
صدای بعضی ها در آمده است که ای داد و بی داد. این چه کاری است می کنید؟ آن بخش قضیه که به پدر سالاران و خاله خانباجی ها مربوط می شود که ما باید بگوییم شما چکار کنید، (و به نظرم بخش بزرگی از مخالفتها از این جنبه است، هر چه نباشد خاله خانباجی ها خیلی با سر و گوش جنبیدن ها مشکلی ندارند تا وقتی پنهانی باشد و آبرو ریزی نشود) که اصلاً جواب ندارد. بخشی که به مذهب مربوط است را هم باید سران مذهبی راه حلی برایش پیدا کنند. اصل قضیه این است که دو نفر به جای اینکه روابط متعدد داشته باشند، تصمیم می گیرند روابطشان را به هم محدود کنند. خوب کجای این کار بد است؟ عالمان و کارشناسان راهی بیابند که مشکل مذهبی نداشته باشند. یک کم نوآوری بد نیست.
نکته ای که ممکن است کمی قضیه را روشن کند این است که این افراد یا کمی علقۀ مذهبی دارند یا ندارند. اگر ندارند، که باید خوشحال باشیم به جای روابط آزاد به روابط محدود رو آورده اند (مگر اصولاً ازدواج بجز محدود کردن روابط است؟) اگر هم علقۀ مذهبی دارند می توان گفت خوب همین را ما ازدواج شرعی محسوب می کنیم، کاغذ هم بهتان می دهیم که مشکل حقوقی نداشته باشید. اینطوری تعداد بیشتری دختر و پسر شاید بروند زیر یک سقف با هم زندگی شان را شروع کنند.
نهایت کلام این است که جامعه دارد برای مشکلاتش راه حل ابداع می کند. نزنید توی سر این راه حلها. بلکه راهی پیدا کنید برای رفع برخی عوارض منفی اش. به قول اقتصادیون:
Legalize, Regulate, Tax
مالیاتش البته پیشکش!