دادن ثروت به خارجیان
اتفاقات تخیلی زیر را در نظر بگیرید:
نود درصد انرژی مورد نیاز دنیا از منابع غیر فسیلی (هر چیزی بجز نفت و گاز و ذغال سنگ) تامین شود.
کشورهای جهان استفاده از منابع انرژی فسیلی را ممنوع کنند و با کشورهایی که از آنها استفاده میکنند مبادله نکنند.
استخراج انرژی از نور خورشید، باد، آب، زمین، امواج، و مانند اینها با استفاده از تکنولوژیهای جدید صدها مرتبه ارزان شود.
انتقال انرژی الکتریکی مثل انتقال اطلاعات بدون نیاز به سیم صورت گیرد، با سرعت و حجمی صدها و هزاران برابر آنچه در حال حاضر ممکن است.
ذخیرۀ انرژی الکتریکی مانند ذخیرۀ اطلاعات شود به طوری که انرژی معادل دهها و صدها بشکه نفت در یک چیپ کوچک جای گیرد.
اتومبیلها که مهمترین مصرف کنندۀ سوخت مایع مانند نفت هستند، با موتورهای الکتریکی یا خورشیدی کار کنند.
ممکن است بگویید این اتفاقات ممکن است هیچگاه نیفتند یا حداقل در شکل و شمایل ذکر شده اتفاق نیفتند. درست است. ولی تقریباً تمامی شواهد موجود در بازار انرژی نشان می دهند که جهت حرکت بازار انرژی به سمت سناریوی بالا است. برخی از آنها در آیندۀ نزدیک اتفاق خواهد افتاد و برخی در آیندۀ دورتر. برخی از آنها در درجهای ضعیفتر یا قویتر از آنچه در بالا ذکر شده، اتفاق خواهد افتاد. و هر چه شود، به احتمال زیاد، دیر یا زود زمانی خواهد رسید که نفت و گاز مانند ذغال سنگ به حاشیه خواهد رفت و جایش را به دیگر منابع انرژی خواهد داد.
نتیجۀ منطقی: کشورهای دارای نفت و گاز وقت چندانی برای استفاده از منابع خود ندارند.
بسیاری از کشورهای دارای نفت و گاز این تصویر را دریافتهاند و به سرعت به آن واکنش نشان دادهاند. آنها دریافتهاند که منابعی که در زیرِزمین هستند، حتی اگر "ثروت بالقوه" باشند، تا تبدیل شدن به "ثروت بالفعل" راه زیادی دارند که ممکن است در صورت تاخیر، هیچوقت پیموده نشود.
این تصویر داستان ایران و قرارداد اخیر با توتال را اهمیتی مضاعف می بخشد. مخالفان قرارداد میگویند اختیارات زیادی به شرکت توتال داده شده است و سهم این شرکت زیاد است. این مخالفت با تصویری از بازار انرژی که بر مبنای گذشته ساخته شده است، ممکن است درست باشد. ولی اگر آیندۀ بازار را در نظر بگیریم، داستان بهکلی متفاوت خواهد بود. آیندۀ بازار انرژی الزام میکند که از آنچه داریم، قبل از آنکه دیر شود، حداکثر استفاده را بکنیم.
ایران، دومین، و با برخی تخمینها اولین منابع گازی دنیا را دارد. ولی در بازار جهانی نقش بزرگی را بازی نمیکند. آمریکا با ذخایری در حدود یک چهارم ذخایر ایران تقریباً دو برابر ایران گاز تولید میکند. یعنی دقیقاً همان کاری را میکند که زمانی با نفت کرد. از زمانی که آمریکا نفت را به صورت صنعتی استخراج و استفاده کرد، با حداکثر سرعت به استخراج نفت پرداخت تا رونق اقتصادش را تضمین کند.
اگر ایران با روند کنونی به تولید گاز ادامه دهد و هیچ منابع گازی جدیدی هم به آن اضافه نشود، برای تقریباً هفتاد سال آینده هم گاز داریم. احتمال خیلی زیادی دارد که سالها قبل از اینکه به انتهای منابع گازی برسیم، با تکنولوژیهای جدید جایگزینهای ارزانتر گاز جا را برای گاز تنگ کرده باشند و بازار آن را از رونق انداخته باشند. به زبان سادهتر استراتژی استفادۀ محدود از منابع گازی ممکن است به ضرر کشور باشد.
نکتۀ آخر این است که با اتکا صرف به تکنولوژیهای داخلی و اعلام استغنا از پیشرفتهای تکنولوژیکی سایر کشورها فقط دست خودمان را میبندیم. صنعت نفت و گاز ایران در سالهای گذشته پیشرفتهای زیادی داشته است، ولی بیان اینکه تنها با اتکا به آن میتوانیم صنعت گازمان را متحول کنیم، نشان از عدم شناختمان از واقعیات موجود در اقتصاد امروز دنیا است و تنها بر تعارف و خود شیفتگی بنا شده است. بخصوص که تکنولوژی به معنای مهندسی آن فقط بخش کوچکی از مجموعه فرایندهایی است که تولید و عرضه را در اقتصاد امروز دنیا در بر میگیرد. مدیریت، بخش مالی، حسابداری، بازاریابی و امثال اینها بسیار پیچیدهتر از بخش مهندسی تولید در دنیای امروز است.
شناخت واقعیات زمان در موفقیت اقتصادی همیشه نقش داشته است. ویژگیهای بازار انرژی اهمیت واقعیات امروز و روندهای فردا را صد چندان کرده است. برای درک این واقعیات و واکنش مناسب زمان چندانی نداریم.
بازار انرژی در نیم قرن آینده با نیم قرن گذشته تفاوتهای زیادی خواهد داشت. اگر با ذهنیت نیم قرن پیش به بازار انرژی نگاه کنیم، زمان را و احتمالاً همه چیز را از دست میدهیم.